وب سایت شخصی شیرین صوراسرافیل

سرزمین من ایران

برخی افکار روشنفکری فیلسوفانه دوست داشتن خاک وطن وسرزمین را علایقی واپسگرایانه و بیمعنی می دانند ازاین دست افکار درتمام زمانها بخصوص درقرون پسا صنعتی و معاصر زیاد داشته ایم بی معنی بودن تاریخ هنر فرهنگ هویت و هنوز فراموش نشده،و درکمتراز دوقرن پیش بود گروهی ازمعتقدان به فلسفه ای خاص معتقد بودند که هنر از دست آوردهای سرمایه داری ارتجاعی است و آثار تاریخی و موزه ای را باید منهدم کرد غرص ازاین بحث آنست که با این وصف همچنان انبوه کثیری از مردم جهان مفهومی بنام سزرمین و وطن را دوست دارند و برای اعتلا ان تلاش کرده به  خاطر آن مبارزه می­کنند و جان می­بازند

اما این ذهنیت ظاهرا گذرا ازکجا می آید چگونه است که انسان به بوم و منطقه ای از زمینی که نام زادگاه او را دارد این گونه وابسته می شود لازم نیست به بحثی چندان عمیق وفلسفی دراین مورد بپردازیم تاریخ بهترین شاهد برانکه غالب سرزمینهایی که برکره خاکی باقی مانده اند بارها و بارها مورد هجوم و تجاوز قرار گرفته اند خاکشان زیر و رو شده و مردمانشان زیر سنگین ترین فشارها برای استحاله شدن قرار گرفته اند ولی کمتر سرزمینی را سراغ داریم که اگر در کشاکش پایان ناپذیر مردمان ازبین نرفته باشد تلاش نکرده که نام و هویت وتاریخ خود را در محدود ترین حد ممکن ول در دالان­های زیر زمینی و قله های کوه ها و نهانگاه ها ی پستوها حفط کند و از این دوران همه ملتها در تاریخ خویش بسیار داشته اند.

بجز این واقعیت قابل بحث وگسترده که به اشاره گذشتیم ،هیچ تاریخی نمی توان نقش انسانهای عاشق و فداکاری را که در فرصت های جاری و مداوم عمر خویش همواره کوشیده اند بردفتر هویت وموجودیت و واقعیت فرهنگی و زیستی زادگاه خویش برگی بیفزایند ازیاد برد

راه دوری نمی رویم طی سالها ودهه های اخیر خواسته و ناخواسته شاید به دلیل محدودیتهای اجتماعی ونوعی بسته شدن راه های برخورداری از امکانات بعضا گسترده و متنوع دنیاهای دیگر فرصتی عجیب وشاید نادر پیش آمد که نوعی فعالیت ملی وفرهنگی و خواسته و ناخواسته (شاید نیز تنها درگشت و گذاری تفننی) شناخت نوینی از ثروتها و امکانات ملی و برخی جای­های ناشناخته طبیعی ایران صورت گیرد .کشف شهرها و روستا­ها  کوه­ها و غارها چشمه ها وآبشارها با زیبایی­ها و جذابیت­های گاه حیرت انگیر که به مدد رسانه­ های جمعی و گاها شخصی، به ما نشان می دهد که در سرزمینی وسیعتر وگسترده تر و دوست داشتنی تر ار قبل زندگی می کنیم واین تنها دست آوردی اندک از روی کردن نسل جوان به باز شناسی سرزمین خویش است.

آیا دوست داشتن سرزمین یک امر مجرد و انتزاعی است ایا تنها دوست داشتن آب خاک هوا کوه ویا تمام اینها کافیست میدانیم که این چنین نیست.اولین بار زمانی که بعد از انقلاب اجتماعی فرانسه مفاهیمی نطیر مرز کشور ملیت ومردم

نه تنها معنا پیدا کرد و در قانون اساسی مردم آزاد فرانسه جاگرفت زمانی درحدود دوقرن و نیم میگذرد اما تاریخ حیات بشر براین کره حاکی زمانی به ناپیدای تاریخ می­برد.شاید درطی این زمان امپراطوری-ها و شاهان و حاکمان بسیار برسزرمین­هایی با نام-های آشور سومر ایران بابل و غیره با وسعت­هایی بی انتها حکومت کرده­اند. اما آنان تنها حاکمانی بوده­اند بر سرزمین­هایی بدون مرز بدون هویت و جدا از یکدیگر بودند که تنها به نام زمامداران و سلسله­ها شناحته می شدند.و در اولین فرصت از هم می­گسیختند

داستان حضور این ملیت­ها و مذاهب و اقوام و نژاد­های متفاوت واینکه چگونه به حکم یک اراده و همبستگی جمعی در شکل­دهی مفهومی بنام سزرمین وکشور نقش داشته است و به آن فرهنگ وهویت بخشیده است قدمتی به همان طول تاریخ دارد که بحث دیگری می­طلبد.انچه اکنون می­توان گفت اینکه سرزمین مانیز نیز این مسیر رنگارنگ را طی زمانی طولانی و در مسیری دشوار و پر آشوب طی کرده و در کوره حوادث ایام پخته و ذوب شده تا امروز که سزرمینی به نام ایران و مردم ایران توانسته ماهیت و هویتی بیابد و بدون خواست و اراده و زمان مشخصی با ذات و ذهن مردمانی که ایرانی نامیده می­شوند آمیخته شود.

اما این یک سوی مساله است و سوی دیگر نگاه و احساس ما به این سرزمین است که گاه آنرا ملامت میکنیم گاه از آن گله مندیم و معتقدیم قدر مردم خود را نمی­داند و از این رو گاه به آن پشت می­کنیم .اما این سرزمین مادر ماست و همواره یاد و قدر فرزندان خودرا شاید گاه خیلی دیر می­داند. صفحات تاریخ این سرزمین مملو از نام و یاد و یاد­بودهای یاران وهم زبانانی است که بسیاری از اوقات آن­ها را نمی شناسیم و نمیدانیم که درکدام نقطه وگوشه این سرزمین پای برخاک نهاده و در چه لحظه­ای از زمان پای به صفحه تاریخ گذارده اند.