مساله محرومیت ودشواریهای بافندگان فرش مسالهای که راجع به آن بسیار گفته و نوشته شده است از شواهد برمی آید که این امر سابقهای کهن داشته که تا به امروز هم ادامه دارد. شاید مقدمهای که در این جا میآید مستقیماً ربطی به آنچه در روال چگونگی تولید یک فرش نوشته می-شد نداشته باشد ولی درانتهای این مجموعه به مطلبی کلی درباره آنچه در بینا بین ین سطور نوشته شده اشاره خواهم داشت.
درواقع کار بافت فرش کار چندان سختی نیست اما آنچه واقعیت دارد شرایط حاکم بر کاریست که زیر سایهای از انواع محرومیتها دشواریها و نیازها زندگی میکند. تاریخ زندگی بافنده تنها داستان فقر نیست داستان نادیده گرفتهشدن و کمانگاشتهشدن است امروز اگر به فرزند یک بافندهای بگویی که فرش ببافد به نظرش نوعی تحقیر است. برای آنکه مفهوم فرش بافتن آن از نظر او کاری است بدون حداقل شرایط لازم برای یک زندگی عادی بدون هیچ امکانی برای پیشرفت و تغییر. شاید او حتی به این که در حرفه قالیبافی نه قراردادی وجود دارد و نه بیمه و بهداشت و نه وام مسکنی و نه بیمه فرسودگی و آسیب حین کار چندان فکر نکرده همچنان که طی صدها سال هیچکس و کسان دیگری نیز دیگری نیز به این نیازهای یک انسان زحمتکش و مولد فکر نکردهاند.
. شاید در کار بافندگی کسانی نیز بودهاند که صاحب درآمد و احترامی شدهاند لازم نیست که فرزند یک بافنده این مسایل را که امروز حداقل شرایط لازم برای یک زندگی کارگری است بداند او. نتیجه این کار را در زندگی مادر و خواهر و شاید هم پدرش بعد از سالهای طولانی دیده است..
واقعیت آن است که کارگر بافنده (که معمولا نمادی از حرفههای موجود در تولید فرش بهحساب آورده می-شود) کارگر تلقی نمیشود نمی-دا نیم برسر هزاران هزار انسانی که طی هزارهها و قرنها در این کار (که در تمام اشکال آن تولیدی کاربردی و مفید بوده است) و در خدمت فرد و یا افرادی بودهاند چه گذشته است. از دوران صفوی که بگذریم که بیشتر از کارگاههای سلطنتی و فرشهای نفیسی که برای مقاصد خاص در آنجا بافته میشدهاند شنیدهایم تا طراحان و بافندگان و رنگرزان،
نزدیکترین دوره به ما دوره قاجار است میدانیم قالیبافی با گستردگی درشهرهای کوچک و روستاها و عشایر جریان داشته است. در اسنادی که از دوران قاجار درباره گروههای مختلف اصناف در دست است درحالی که گروههایی چون پساییها و و روده کشان و طباخان (کله پاچه فروش سیرابی فروشها) بدون قصد تحقیر آنان یادشده، ولی نامی از بافندگان رفوکاران و سایر حرفههای وابسته به فرش برده نشده تنها ذکری از نقاشان رفته است که احتمالاً اشاره به حرفهای عمومی است.
اما براستی ما این گروه کارگران متخصص را که حتی نهادهای مسئول آنان را بهعنوان کارگر قبول ندارند چقدر می-شناسیم از ارزش کار آنان تا چه حد آگاهیم سختی کارشان و یا درجه مهارتشان و یا شرایط زندگی و نیازهاشان چقدر می-دانیم اما شاید بنظر بسیاری این موارد مسایل عادی هستند از جنس خواستههای زندگی معمولی و بافندگان بدون آنها مشکلی ندارند اما این چنین نیست.
درواقع این گوشه-ای از مسائل مدیریتی مربوط به فرش وبه ویژه کارگران بافنده است که غلتیدن در آن را انتهایی نیست اما بهتر است با نگاهی اندکی علمی وکارشناسانهتر به این مساله نگاه کنیم
اگرچه بافندگان تمام آن کارگرانی را که به حرفههای مختلف فرشبافی وابسته هستند دربرنمی گیرند ولی بیتردید یکی از برجستهترین نمادها ویا نماینده زحمتکشانی هستند که بخشی مهم از ارزش آن زیبایی اثیری و افسونگری که از فرش دستباف شناختهایم،. حاصل لغزش آهنگین و پایانناپذیر انگشتان آنان برتارهای فرش است. اما از آنان زیاد شنیدهایم و بسیار گفتهاند داستانهای جانسوز و دل گداز و غمخوارهانه مقالات بلند و حتی کتابهای با نامهای شناخته شده. در نیت آنان شک نمیکنیم هرچند نمیدانم نام آنچه را بدون ارایه راهحل از ستمی که بر کودکان قالیباف میرفته و انگشتان خونآلود و کمر خم و چشمان کمسو شده بافندگان گفته می-شود و یا راهحلهایی از نوع پایاندادن به قالی-کاری به زیان قالیبافانبافی بهعنوان کاری استثماری ویا ترغیب قالیبافان بجای بافتن فرش به کارهای دیگر را جز کاری به زیان قالی بافان چه نامی میتوان داد.
براستی کسانی که از رنج و محرومیت بافندگان صحبت میکنند از زندگی وبه ویژه کار آنان چه میدانند. اما راهحلهای پنهان و پیدا آگاه ونا اگاه دراین گفتهها چیست؟ استثمارزدایی و ازبینبردن فرشبافی سوقدادن کارگران به کارگاههای صنعتی غیر بومی و یا گندم کاری ودر نهایت حاشیهنشینی شهرهای بزرگ چه معنایی میتواند داشته باشد؟ پاککردن صورت مساله مهم وگستردهای که که با بخش مهمی از تاریخ فرهنگ و هویت ما در ارتباط است و ازبینرفتن هنری زیبا و کهن و یکی از چند مورد داشته معدودی است که درجهان به آن مینازیم. به نفع کیست؟ درمورد نکات یادشده گفتگوی بیشتری خواهیم داشت.
اما براساس آنچه در تقسیمبندی مراحل تولید فرش آمده است انتخاب بافنده یکی از مهمترین مراحل تولید است. طبیعی است که مساله انتخاب بافنده بیش از هر بخش دیگری یک مساله دوطرفه است بدین معنا که صاحب کار براساس نوع نقشه و بافت از بافنده انتظار ارزشهای خاصی را دارد و طبیعتا در این زمان باید توقع داشت که بافنده بنا به سابقه و استادی و مهارت خود انتظارات متقابلی داشته باشد.
انتخاب بافنده برای فرش نقشهدار کارگاهی
براساس روالی که در تجارت فرش ایران نهادینه شده و همچنین عرف پذیرفته شده در بازار و تجارت فرشهای با ارزش-ترین فرشها از نوع فرشهای ریزباف بزرگ پارچه ابریشمی می-باشد که عموما فرشهای نفیس تلقی شده و گاه شامل فرش-های قدیمی (آنتیک) نیزمی شود بافندگان این گروه از فرشها باید حد اقل دارای مهارتهای زیر باشند:
۱-بافنده باید تجربه بافت فرشهای ظریف با رجشمار بالا از نوع فرشهای اصفهان تبریز را داشته باشند که وجه تمایز آنها تسلط بر گره فارسی ویا ترکی است.
۲-این گروه از بافندگان که طبیعتا بهعنوان بافنده ماهر شناخته می-شوند به غیر از بافت تا حدود زیادی قادر به تشخیص کیفیت نخ و تناسب آن با بافت بوده وقادر به کنترل تناسب ابعاد فرش با نقشه که عبارت از تقارن در نقشههای متقارن و بالا و پایین زدن فرش و جمع شدگی ویا کجی فرش میباشند. همچنین بافنده باید قادر به رفع عیوبی که ضمن بافت به وجود میآید بوده و یا استادکار را درجریان قرار دهد.
یادآوری۱-چنانچه قرار دادی در بین باشد مسئولیت کلیه موارد ذکرشده در بند ۲ (به جز کیفیت نخ که تشخیص آن با نهاد دیگری است و یا عیوب ساختاری دیگر) برعهده بافنده است بدیهی است چنانچه استاد کارجداگانهای درمرحله تولید نقش داشته باشد در ایجاد عیوب بوجود آمده سهیم است.
یاداوری۲-کارگربافنده حق استفاده از یکروز تعطیلی در هفته و سایر تعطیلات رسمی را دارد.
یادآوری ۳-بافنده میتواند براساس توافق کارمزد خویش را درپایان هفته با محاسبه کارانجام شده رج یا گره (مقاط یا قبال) دریافت دارد. صاحب کار حق نظارت در هر مرحله را دارد.
از آنجا که معمولا قرار دادهای منعقده براساس قراردادهای رسمی اداره کار نیست نمیتوان در مورد حقوق بسیار دیگری که به بافنده تعلق میگیرد و همچنین حقوقی که احتمالاً صاحب کار نیز می-تواند صاحب ادعا باشد نظر دیگری داد مگر آن که بافندگان بتوانند بدنبال راهحلی عادلانه و شرافتمندانه برای احقاق حقوق خود باشند.
بافندگان فرشهای روستایی
این دسته از بافندگان از گستردهترین گروههای تولیدکننده فرش و درعینحال محرومترین آن-ها می-باشند. روستاییان ایران اگرچه درحال حاضر به لحاظ شکلی و کمیت تغییرات قابلملاحظهای در زندگیشان ایجاد، شده ولی هنوزبیشترین تولیدکنندگان فرش کاربردی و متوسط بوده و هستند. البته این بدان معنا نیست در میان روستاییان فرشهایی با عنوان نفیس و یا فرشهایی که به زعم برخی تولیدکنندگان جدید مدرن نامیده میشود نباشند زیرا بدون تردید بخش مهمی از شاهکارهای هنری ایران باهر قطع و اندازهای بدست همین بافندگان روستا نشین بافته شده و هنوز نیز میشود. تفاوت مهمی که بافت فرش در روستاها با گذشته کرده اینکه درگذشته مناطق روستایی مناطقی بودهاند که غالباً به دلایل مختلفی از بافتههای زیبا و بهغایت متنوعی برخوردار بودهاند
حضور و اسکان برخی عشایر که بافتههای خاص خود را به همراه داشتند و نزدیکی روستاها به برخی شهرهایی که به داشتن فرشهای زیبا شهره بودند. و وجود برخی بافتههای کهن سنتی که زمان هرگز آنها را کهنه. نمیکرد، برخی ازاین روستاها را گنجینه با ارزشی از نقشه-های فرش کرده بود. جمله این مسایل میراث با ارزشی بود که ابتدا تولیدکنندگانی را که بعدا تبدیل به دلالهای با نقشههای آماده و عمدتا چاپی شدند بهسوی انها جلب میکرد. این چنین بود که روستاییان هم سابقه درخشان قالی-بافی خویش-را ازدستدادند و هم به درد نقشههای چاپی و کامپیوتری و تکراری گرفتار شدند.
بیشتر این روستاها طی دهههای اخیر تحت نظارت ویا نوعی وابستگی به نهادهایی شدند که با روش کارفرمایی آنان را تحت اختیار خود گرفتند و بادادن نقشه و مواد اولیه نوعی رضایت نسبی برای آنها فراهم کردند بیشتر این نهادها درسالهای اولیه با استفاده از بازار مساعد و حضور برخی افراد دلسوز با قراردادهای که طبق معمول از بیمه و بهداشت و ساعات کار و غیره خبری نبود تنها با قول مشارکت در سود آنان را اندکی سرگرم کردند. ولی بعد از چندی این قول و قرارها نهتنها سودی به همراه نیاورد بلکه سردی و رکود بازار چون آواری بر سر بافندگان وارد آمد
البته دربین روستاییان کسانی بودند که استقلال خود را حفظ کرده وبه روش خویش فرمایی بهکار ادامه دادند. از آنجا که این دو گروه بافنده فاقد هرگونه نیروی پشتیبان و حمایت در. زمان رکود بودند عملاً بار بیشترفشارهای اقتصادی و تنگ سالی بر دوش آنها نیز افتاد.
۱-بافندگان روستایی معمولا تجربه و مهارتشان در بافت فرشهای نسبت درشت تا فرشهای با رجشمار متوسط است و تسلط آنها در بافت فرشهای مختلف میتواند امتیازی بر بافندگان فرشهای با رجشمار بالا تلقی شود.
۲- بسیاری از فرشبافان روستایی بهویژه آنان که سابقه زندگی ایلی داشته-اند به کارهایی نظیر رنگرزی و ریسندگی آشنایی دارند که اگرچه روزگاری بیشتر از آنها استفاده میکردند ولی در این زمان نیز اندک اندک نسلی جوان از تولیدکنندگان به این تواناییها ارزش میدهند. روستاییان ایران اگرچه درحال حاضر به لحاظ شکلی و کمیت تغییرات قابلملاحظهای کردهاند ولی هنوزبیشترین تولیدکنندگان فرش کاربردی و متوسط بوده و هستند. البته این بدان معنا نیست در میان روستاییان فرشهایی با مفهوم نفیس ویا فرشهایی که به زعم برخی تولیدکنندگان جدید مدرن نامیده میشود نباشند زیرا بدون تردید بخش مهمی از شاهکارهای هنری ایران باهر قطع و اندازهای بدست همین بافندگان روستا نشین بافته شده و هنوز نیز میشود
نهایت آنکه بافندگان روستایی برحسب آنکه چه نوع سفارشی به آنها داده شود معمولا صاحب توافقی شفاهی و یا قرار دادی عمومی و یک نواخت میشوند
بافندگان عشایری
این دسته از بافندگان از گستردهترین گروههای تولیدکننده فرش و درعینحال محرومترین آن-ها می-باشند. هرچند صحبت از ایلات و عشایر این نمادهای فرهنگی و ملی ایران و حوادث وآسیبهایی کههای که در روزگاران مختلف برانها گذشته مورد نظر مانیست ولی میدانیم که فرشهای زیبا و بینظیر آن-ها که به مدد زیباییشناسی طبیعی و ذهنهای خلاق آنها شکل گرفتهاند نیز از هجوم ویرانگر فرشبافی تجاری و نقشهای غیرآشنا و نامتعارف بینصیب نمانده-اند. بااینوجود هنوز در میان عشایر و بعضاً روستاهایی که پایه عشایری دارند نقشههای زیبا و متنوعی که عموماً ماهیت ذهنی ویا سنتی و کهن دارد وجود دارد و بافته میشود.
در دهههای اخیر با پیداشدن نسلی نو از جوانان با ذوق و با نگاهی علمی به تواناییهای فرشبافی به بافتههای عشایری بهعنوان منبعی غنی از نقشههای بکر و زیبا رو کرده و درواقع پایه مکتبی را گذاردهاند که به خاستگاه اصیل فرش ایرانی ارزش مینهد
هرچند تولیدکنندگان جدید غالباً ادعا دارند که به بافندگان خود بها داده و با آنان برخوردی در حد جایگاه واقعی هنرآنها دارند اما این امر مانع از آن نخواهد شد که بافندگان عشایر که اصولاً کارگرانی خویش فرما ونا آشنا با هرگونه قرار-دادهای کاری بودهاند در گروه کارگران وابسته به فرش تلقی نکنیم.