نامداران فرش ایران

فیض الله خان حقیقی
دلسوزی گاهگاهی وتا حدودی نمایشی هرچند به حق ولی بی نتیجه برای بافندگان فرش همواره داستانی از ظلم صاحب کاران فرش را بدنبال داشته است بحث درمورد این مساله را بزمانی دیگر میگذاریم ولی مگرجز انست که هر فرش خوب یک تولید کننده خوب برسر دارد .این شخصیتی است که معمولا برای عموم شناخته نیست و یا معمولا بعنوان کارفرما درمقابل بافنده قرار میگیرد.
علیرغم این واقعیت که در تعیین ارزش نهایی تولید تفاوتی قابل توجه بین صاحب کار وکارگر ذراین حرفه هست ولی اثر یک تولیدکننده خوب درتولید فرش خوب امری غیر قابل تردید است و فیض الله خان حقیقی تولید کننده وکارفرمایی بود که دهها فرش زیبا وبی مانند گواه قابلیت ومدیریت استثنایی او درکار فرش است ولی فیض الله خان حقیقی درکار خود یگانه بود روانش شاد.

امین الله رشیدی
انسانی خوشرو متواضع و مهربان با حافظه ای مثال زدنی و روحیه ای زنده وشاداب که اگر ساعتها پای صحبتش می نشستی از یادها وخاطرات وگفتارش خسته نمی شدی.امین الله رشیدی ذاتا یک هنرمند بود وشاید علیرغم اینکه از بچگی تا سنین جوانی درمشاغلی چون حلوایی و نجاری و کارگری کارخانه و نهایت سردفتری گذراند،این مادر قالیبافش بود که در او عشق به بافته های آهنگین فرش و بعد از آن موسیقی را در روحش بیدار کرد.وحرفه نهایی اش خوانندگی شد .
خود او میگفت که زمانی برخی از نقشه های فرش هایی را که مادرش می بافت اومیکشید وازهمین رو بود که اندک اندک پایش به شرکت یدارش برویم که درهمین بخش آمده است.
امین الله رشیدی فرش نیز باز شد و مدت ده سال در آنجا کارکرد.هنگامی که مجله نقش و فرش برپا بود بخت آنرا یافتیم که جهت مصاحبه بد در سال درگذشت وامیدواریم همچنان که عمر بلندش نتوانست بر زنده دلی و شور حیات اثری بگذارد روانش نیز در شادی بزید

علی اکبر مهدییی
نمیدانم اورا دوست بنامم یا آشنا ویا همکار ویا همه آنها اما زمانی که فهمیدم درگذشته است سخت غمگین شدم چون اورا ازجوانی می شناختم زمانی که تنها مهدیی بود باقلمی جوان وتابناک که به روشنی مسیر پیشرفتش را نشان میداد.
و زمانی که اندک اندک بجایی رسید که میراث دار هنرمندانی چون بهادری و ارچنگ ورستم شیرازی شد مانیز با او بزرگ شدیم وازدوریانزدیک شاهد رشد و تواناییهایش بودم.
به یاد دورانی که من ویا اندک کسان دیگری تلاش میکردیم ازاصالت وهویت حرف بزنیم وخیلی راه بجایی نبرد اکنون که مهدیی رفته است همه حرف از اصالت و مهارتی است که بعنوان آخرین پرچمدار آن بود و بهرحال امروز مهدیییی دیگز نیست وغرفه ویزه او درنمایشگاه شاید بی او جلوه-ای نداشته باشد.
در گذشتش با خانواده گرامی همسر مهربان و فرزندان عزیزش همدردی می-کنم.
تنها صداست که میماند

عباس سیاحی
من و بسیاری از هموطنانم زندگی و شادمانیهای آن را در کودکی با رنگ آغاز کردهایم اگر من بتوانم خاطرات هفتاد و چندساله خود را

علی اکبر مهدییی
نمیدانم اورا دوست بنامم یا آشنا ویا همکار ویا همه آنها اما زمانی که فهمیدم درگذشته است سخت غمگین شدم چون اورا ازجوانی می شناختم

غلامحسین مرتضی زاده ( عالی طراز )
پیرمرد زحمتکش و با غیرت فرشباف . بخشی از نامه غم انگیز و صمیمانه ای را که وی از تبریز برای ما نوشت و در

استاد عباسعلی اعلاباف
عباسعلی اعلاباف همه ساله در نمایشگاه فرش که با وجود کهولت و ناتوانی با عصایی در دست در غرفه خویش می نشست گواهی که به

امین الله رشیدی
انسانی خوشرو متواضع و مهربان با حافظه ای مثال زدنی و روحیه ای زنده وشاداب که اگر ساعتها پای صحبتش می نشستی از یادها وخاطرات

فیض الله خان حقیقی
دلسوزی گاهگاهی وتا حدودی نمایشی هرچند به حق ولی بی نتیجه برای بافندگان فرش همواره داستانی از ظلم صاحب کاران فرش را بدنبال داشته است

دکتر عالمی
بیماری بیرحمی که طی سالهای اخیر چنگال بیرحمش را در جان مردم جهان ازجمله سرزمین ما فرو برده بود برخی از هموطنان مارا بیرحمانه ربود

یاد یاران
در این عکس سه تن از کسانی که هریک بنوعی از جایگاه فرهنگ هنری واجتماعی خویش گام همراهی درعرصه فرش نهادند دیده می شود که