سرزمین من ایران

در هیچ تاریخی نمی توان نقش انسانهای عاشق و فداکاری را که در فرصت های جاری و مداوم عمر خویش همواره کوشیده اند بردفتر هویت و موجودیت و واقعیت فرهنگی و زیستی زادگاه خویش برگی بیفزایند ازیاد برد.

سرزمین من ایران 1

شاید دوست داشتن سرزمین یک عادت است واین عادتی پایدار است عادتی که با از‌دست‌رفتن آن کمتر از هر ضایعه دیگری کمتر از غم انگیزترین فقدان‌های زندگی می‌توان کنار آمد. شاید این دلبستگی را نتوان تعریف کرد اما اگر پیش آید که روزی در سفری به اجبار یا اختیار از سرزمینت دور بمانی آنگاه‌خواهی دید که درهرلحظه‌ای ساعتی روزی ممکن است یادی از گوشه‌ای از آنچه نمی‌ دانی کجاست خاطره‌ای یادی احساسی از یک قطعه از آسمانی زمینی خیابانی شهری روستائی رودی و کوهی مانند سایه‌ای از یک خاطره از یاد رفته از ذهنت عبور کند.

برخی افکار روشنفکری فیلسوفانه دوست داشتن خاک وطن وسرزمین را علایقی واپسگرایانه و بیمعنی می دانند ازاین دست افکار درتمام زمانها بخصوص درقرون پسا صنعتی و معاصر زیاد داشته ایم بی معنی بودن تاریخ هنر فرهنگ هویت و هنوز فراموش نشده،و درکمتراز دوقرن پیش بود گروهی ازمعتقدان به فلسفه ای خاص معتقد بودند که هنر از دست آوردهای سرمایه داری ارتجاعی است و آثار تاریخی و موزه ای را باید منهدم کرد غرص ازاین بحث آنست که با این وصف همچنان انبوه کثیری از مردم جهان مفهومی بنام سزرمین و وطن را دوست دارند و برای اعتلا ان تلاش کرده به  خاطر آن مبارزه می­کنند و جان می­بازند

اما این ذهنیت ظاهرا گذرا ازکجا می آید چگونه است که انسان به بوم و منطقه ای از زمینی که نام زادگاه او را دارد این گونه وابسته می شود لازم نیست به بحثی چندان عمیق وفلسفی دراین مورد بپردازیم تاریخ بهترین شاهد برانکه غالب سرزمینهایی که برکره خاکی باقی مانده اند بارها و بارها مورد هجوم و تجاوز قرار گرفته اند خاکشان زیر و رو شده و مردمانشان زیر سنگین ترین فشارها برای استحاله شدن قرار گرفته اند ولی کمتر سرزمینی را سراغ داریم که اگر در کشاکش پایان ناپذیر مردمان ازبین نرفته باشد تلاش نکرده که نام و هویت وتاریخ خود را در محدود ترین حد ممکن ول در دالان­های زیر زمینی و قله های کوه ها و نهانگاه ها ی پستوها حفط کند و از این دوران همه ملتها در تاریخ خویش بسیار داشته اند.

بجز این واقعیت قابل بحث وگسترده که به اشاره گذشتیم ، در هیچ تاریخی نمی توان نقش انسانهای عاشق و فداکاری را که در فرصت های جاری و مداوم عمر خویش همواره کوشیده اند بردفتر هویت وموجودیت و واقعیت فرهنگی و زیستی زادگاه خویش برگی بیفزایند ازیاد برد

راه دوری نمی رویم طی سالها ودهه های اخیر خواسته و ناخواسته شاید به دلیل محدودیتهای اجتماعی ونوعی بسته شدن راه های برخورداری از امکانات بعضا گسترده و متنوع دنیاهای دیگر فرصتی عجیب وشاید نادر پیش آمد که نوعی فعالیت ملی وفرهنگی و خواسته و ناخواسته (شاید نیز تنها درگشت و گذاری تفننی) شناخت نوینی از ثروتها و امکانات ملی و برخی جای­های ناشناخته طبیعی ایران صورت گیرد .کشف شهرها و روستا­ها  کوه­ها و غارها چشمه ها وآبشارها با زیبایی­ها و جذابیت­های گاه حیرت انگیر که به مدد رسانه­ های جمعی و گاها شخصی، به ما نشان می دهد که در سرزمینی وسیعتر وگسترده تر و دوست داشتنی تر ار قبل زندگی می کنیم واین تنها دست آوردی اندک از روی کردن نسل جوان به باز شناسی سرزمین خویش است.

pexels-photo-1420695-qjd6ki7diugvnvok8lempiqmm3ko61r9ywrlu2huhc.png

تصویر بانویی روستایی(نشسته روی زمین)، با اینکه بی سواد بود ولی در مجسمه سازی تبحری عجیب و قوی داشت. تمام مجسمه ها و اثار وی فی البداهه بودند بدون هیچ پیش زمینه و یا حتی طرحی از قبل.