علی اکبر دهخدا

یادآر زشمع مرده یاد آر

درتاریخ سرزمین ما درتاریخی که همواره آمیخته با اندوه و حسرت و سرخوردگی است گاه از میان لایه های سنگین و سیاه فجایع وحوادث چهره هایی رخ مینمایند که بار بخشیدن امید وتلاش برای آزادی را بردوش خود حمل کرده وگاه مسیر تاریخ تحمیلی را تغییر می­دهند.علی اکبردهخدا یکی از آن چهره­های تاریخی بود.که درعصری سیاه و تلخ پا به عرصه تاریخ گذارد تا پرومته وار باخود نور دانش وآگاهی برایمردم بیاورد.

در فاصله مرگ ناجوانمردانه حکومتی دوست و همرزم جوانش،ذهن مشتاق و بی قرار او را که دردمند  مردم و وطن بود به هنگامی که به دستور محمد علیشاه همراه یارانش به پاریس تبعید شد تلاش کرد که به چاپ مجدد روزنامه محبوبش صوراسرافیل به پردازد که چون درپاریس امکان نداشت همراه یار دیرینش قاسم تبریزی(صور) که درتمام این لحظات همراه اوبود به بوردون سوئیس رفت به کمک همراهان دیگری چون حسین پرویز وحسین نجات باوجود سختیها وتنگ-دستیهای تبعید ۳ شماره از روزنامه را به چاپ رسانید.کمکهای معاضدالدوله (پیرنیا )دراین زمان خیلی موثر بود.

دربازگشت به استانبول باکمک پیرنیا ویحی دولت آبادی ومیرزا حسین دانش ۱۵ شماره از مجله­ای  بنام سروش منتشر کرد پس از انکه بدرخواست آزادیخواهان به ایران بازگشت ابتدا به وکالت کرمان که او را در غیابش انتخاب کرده بودند و سپس وکالت تهران به مجلس رفت .

اگرچه به درخواست برخی آزادیخواهان مجبور شدگام درراه خدمت در برخی از سمتهای دولتی که عمده ترین آنها سمت ریاست اداره حقوقی وسیاسی که خود بنیاد نهاده بود. بگذارد پس از شروع جنگ جهانی وی به دعوت روسای ایل بختیاری بروستایی در بختیاری ونزد مفخم الملک رفت وبا استفاده از کتابخانه او گام در راه خلق شاهکاری نهاد که حداقل به لحاظ تلاش بی بدیل انسانی تنها و بدون پشتیبان شاید بتوان آنرا با تلاش مردان بزرگی که اقدام به نوشتن دایره المعارف فرانسه کردند ویا یا شاهکار بزرگ دیگر سرزمینمان شاهنامه مقایسه کرد هنگامیکه لغتنامه دربیش ۵۰ جلد شکل گرفت کمتر کسی می توانست باور کند که در ایجاد این کار چه اندازه عشق و.هدفی انسانی راهبر بوده است..

درمدت انزوای خلاق خود در پایان دهه ۲۰با شکل گیری نهضت ملی با شور تمام به جریان مردم پیوست و تمام وجود و همت خود را درراه دولت ملی نهاد .اگرچه شکست نهضت باردیگر او را که شورانگیز ترین لحظات مشروطه را بیاد داشت سرخورده وغمگین کرد ولی اوانسانی بود که ناامیدی را نمی­شناخت و دوباره به انزوای باشکوه خود برگشت تا میثاق خود را با فرهنگ ملی تجدید کند.

حکایت تاریخ در این سرزمین حتی آنچه قلم بدستان حکومتی نوشته اند بیشتر راوی شکستها وسرخوردگیها ونا امیدی است پس چگونه است که این مردم هنوز از پس از گذراندن حوادثی که گاه خود به تنهایی برای نابودی سرزمین ومردمی کافی است همچنان برقرار است هنوز واقعیتی بنام ایران برصحنه جهان وجود دارد و به پشتوانه تاریخی خود تکیه داده است.

یک مثال نه چندان قدیمی اعم از درست و یا نادرست بودن آن شاید تاحدودی نوری ولو اندک بریک واقعیت تاریخی بتابد.از شرح جزییات ودلایل شکل گیری این داستان می گذرم و آن اینکه در محفلی پرسشگری از یک محقق خارجی می پرسد چرا بعد ازحمله اعراب ایرانیان توانستند زبان وفرهنگ خودرا حفظ کنند ودرکشورهایی نظیر مصر و سوریه وکشورهای شمال افریقا وغیره همه زبان عربی را پذیرفتند و آن دانشمند خارجی می-گوید آنها فردوسی نداشتند .اگرچه آن زمان فردوسی نبود ولی بهرحال زبان پدید آمده ریشه در زبان کهن ایرانی داشت که به وسیله مردم وبزرگان آنها حفظ شد.من این داستان را بهرحال رنگی از واقعیت دارد شاهدی میگیرم برآنکه به گفته بزرگترین فیلسوفان عالم ملتی که فرهنگ ندارد قادر بهدوام نخواهدبود.

فرهنگ ما بردوش امثال فردوسی رودکی سعدی امیرکبیر و در نهایت مردانی چون جهانگیرخان شیرازی و علی اکبر دهخدا ودهها و شاید صدها پژوهشگر وکنشگر اجتماعی و فرهنگی توانسته این سرزمین را برای دوره های طولانی در مقام یکی از کشورهای با فرهنگ منطقه بالا برد..

لغت نامه ای که دهخدا حدود ۴۵ سال عمر خود را بر سر آن گذارد شاید به لحاظ ارزش ملی کم از شاهنامه نیست ولی مهم آنکه چگونه برخی انسانها می توانند آن شور و شیدایی کاستی ناپذیری را که عشق به مردم و وطن نام دارد تبدیل به مفهومی پایدار و جاودانی درفرهنگ ملی کنند..

شرحی اززندگی این انسان بزرگ که بیشتر به قلم خودش است درپائین آمده است.

علی اکبر دهخدا

علی اکبر دهخدا مشهور به علامه دهخدا درسال ۱۲۵۷ خورشیدی در تهران درمحله سنگلج زاده شد .پدرش در۹ سالگی او درگذشت ومادرش اورا برا تحصیل نزد مرحوم حاج شیخ هادی نجم آبادی وشیخ غلامحسین بروجردی فرستاده واو علوم قدیمه را نزد این دو معلم درطول ۱۰ سال اموخت.

فعالیت های علمی و فرهنگی

بعد از چند سال که مدرسه سیاسی در تهران به همت “میرزا حسن مشیر الملک” (مشیر الدوله بعدی) در سال 1317 تأسیس شد، دهخدا در آن مدرسه به تحصیل پرداخت و در کنار زبان فرانسه ببا دانش های نوین مانند حقوق سیاسی و، حقوق بین الملل،آشنا شد وسپس به استخدام وزارت خارجه درآمد و زمانی که به همراه معاون الدوله غفاری به اروپا رفت وبه مدت دوسال دروین اقامت کرددراین دوره  نه تنها به تکمیل زبان و مطالعات خود پرداخت بلکه سعی کرد با آنچه که مبانی فرهنگ وپیشرفت دولت­های غربی است آشنا شود.بعد از جنگ دهخدا به ایران بازگشت که هم زمان با مشروطیت بود.وی مدتی با سمت معاونت راجعه شوسه خراسان مشغول به کار شد و پس از حدود شش ماه کار با عنوان نویسنده و سردبیر با همکاری مرحوم جهانگیرخان و مرحوم میرزا قاسم خان، روزنامه معروف صور اسرافیل را منتشر کرد..

همزمان با آغاز مشروطیت، ستون طنز چرند و پرند به قلم دهخدا و با امضای دخو، خرمگس، سگ حسن دله، غلام گدا، اسیرالجوال، دخو علی شاه،روزنامه چی، خادم الفقرا، دخو علی، نخود همه آش، در این روزنامه نوشته می شد..

دهخدا یکی از بنیانگذاران طنز در ایران است. سبک نگارش جدید این ستون در عالم روزنامه نگاری و نثر معاصر فارسی مکتب نوینی را پدیدآورد. دهخدا با قلم طنز مفاسد اجتماعی و سیاسی آن روزگار را در روزنامه منتشر می کرد.

او با نوشتن چرند و پرند، نخستین پایه گذار ساده نویسی در ادبیات ایران به شمار می رود، کار او بعدها به وسیله “سید محمدعلی جمال زاده” در یکی بود یکی نبود و “صادق هدایت” در مجموعه داستان های کوتاهش به کمال رسید.

مقالات دهخدا که عموما حمایت از محرومان وفرودستان جامعه ومبارزه باجهل وخرافات و انتقاد از اعمال ظالمانه ستمگران بود محمدعلی شاه قاجار و دستگاه او را به ستوه درآورد و آنان ابتدا با دادن پول خواستند او را وادار به سکوت کنند و چون نتوانستند، نقشه از میان برداشتن او را کشیدند اما موفق نشدند. روزنامه صوراسرافیل تا روز قبل از قتل میرزا جهانگیرخان و به توپ بسته شدن مجلس دایر بود و منتشر می شد.بعد. از درگذشت مظفرالدین شاه و روی کار آمدن محمدعلی میرزا و مخالفت وی با مشروطیت و آزادیخواهان، مجلس به دستور او به توپ بسته شد.بعد از شهادت کینه جویانه جهانگیرخان و ملک­المتکلمین کشتن تعدادی از آزادیخواهان از جمله دهخدا دستگیر و به پاریس تبعید شدند دهخدا در آنجا و سپس در سوئیس روزنامه صوراسرافیل را باکمک سومین رفیق از رفقای سه گانه بنیانگزار روزنامه صوراسرافیل  قاسم تبریزی (صور)دوباره منتشر نمود اما به دلیل مشکلات این روزنامه فقط سه شماره انتشار یافت.

دهخدا سپس به استانبول رفته ودرانجا ۱۵ شماره از روزنامه ­ای بنام سروش انتشار داد درهمین دوران او شعر معروف« یاد آر زشمع مرده یاد آر» را به یاد یار جوان شهیدش میرزا جهانگیرخان سرود. به گفته  دهخدا این شعر به یاد اوست که به خوابش آمد وگفت «چرا نگفتی او جوان افتاد) اما دهخدا چنین دوستی نبود که یاد یار ناکام بخون خفته اش را فراموش کند .دهخدا پس از تبعید محمدعلی میرزا، دهخدا بنا به خواهش مشروطه خواهان به ایران آمد و به عنوان نماینده به مجلس شورای ملی راه یافت.

با اغاز جنگ جهانی اول ومهاجرت جمعی ازملیون وی به یکی از روستاهای چهارمحال بختیاری رفت و دراوقات فراغت آنجا پایه فرهنگ بزرگ زبان پارسی را پی ریخت

این دوره را می توان یکی از تاثیرگذارترین نقاط زندگی دهخدا دانست زیرا دهخدا در آن زمان مجالی پدید آورد تا طرح اولیه فرهنگ بزرگ خود را بریزد و نخستین مواد لغت نامه را در همان جا گردآورد.دهخدا ازسال۱۳۰۰ شمسی در درچند حرفه معدود ازجمله مدرسه سیاسی که خود بنیاد گدارده بود مشغول به خدمت شد و سپس درمدرسه عالی حقوق که تاسال ۱۳۲۰شمسی مقام داشت ولی سال های آخر را بیشتر در منزل درکار لغت نامه میگذرانید.

..پس از پایان جنگ دهخدا به تهران بازگشت و از امور سیاسی کناره گرفت و به کارهای علمی و فرهنگی مشغول شد و تا پایان عمر به مطالعه و پژوهش ادامه داد و بزرگترین خدمت به زبان فارسی را در این دوران انجام داد..

دهخدا فعالیت سیاسی در دوره پادشاهی رضاخان نداشت و او در این دوره تمام همت بلند خویش را صرف جمع آوری و تدوین لغت نامه نمود. چاپ لغتنامه، نخست در سال 1319 در چاپخانه بانک ملی آغاز شد و یک جلد آن در 486 صفحه به چاپ رسید اما بعد از چندی متوقف شد و سپس لغتنامه توسط مجلس شورای ملی و بعد از رسیدن لغتنامه به دانشگاه تهران، چاپخانه دانشگاه عهده دار چاپ آن شد.

لغتنامه بزرگ دهخدا حاصل بیش از چهل سال زحمات شبانه روزی او می باشد که پس از به رسمیت شناختن لغتنامه توسط مجلس تعداد ی از افراد صاحب نظر مطلع درزمینه لغتنامه با دهخدا به همکاری پرداختند و کتاب در بیش از پنجاه جلد به چاپ رسیده است و شامل همه لغات زبان فارسی با معنای دقیق و اشعار و اطلاعاتی درباره آنهاست. این کتاب در بیست و شش هزار و چهار صد و هفتاد و پنج صفحه سه ستونی به قطع رحلی با تعداد شش هزار دوره، امروز در دسترس فارسی زبانان است

یادآر زشمع مرده یادآر

ای مرغ سحر! چو این شب تار /                    بگذاشت ز سر سیاهکاری

وز نفحه‌ی روح‌بخش اسحار /                    رفت از سر خفتگان خماری

بگشود گره ز زلف زرتار /                         محبوبه‌ی نیلگون عماری

یزدان به کمال شد پدیدار /                     و اهریمن زشتخو حصاری

یاد آر ز شمع مرده یاد آر

ای مونس یوسف اندرین بند /                  تعبیر عیان چو شد ترا خواب

دل پر ز شعف، لب از شکرخند /              محسود عدو، به کام اصحاب

رفتی برِ یار و خویش و پیوند /                   آزادتر از نسیم و مهتاب

زان کو همه شام با تو یک چند /               در آرزوی وصال احباب

اختر به سحر شمرده یاد آر

چون باغ شود دوباره خرّم /                  ای بلبل مستمند مسکین

وز سنبل و سوری و سپرغم /               آفاق، نگار خانه‌ی چین

گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم /         تو داده ز کف زمام تمکین

زآن نوگل پیشرس که در غم /         ناداده به نار شوق تسکین

از سردی دی فسرده، یاد آر

ای همره تیهِ پور عمران /          بگذشت چو این سنین معدود

وآن شاهد نغز بزم عرفان /          بنمود چو وعدِ خویش مشهود

وز مذبح زر چو شد به کیوان /       هر صبح شمیم عنبر و عود

زان کو به گناهِ قوم نادان /        در حسرت روی ارض موعود

بر بادیه جان سپرده ، یاد آر

چون گشت ز نو زمانه آباد /        ای کودک دوره‌ی طلائی

وز طاعت بندگان خود شاد /     بگرفت ز سر خدا ، خدائی

نه رسم ارم ، نه اسم شدّاد، /       گِل بست زبان ژاژخائی

زان کس که ز نوک تیغ جلاد /  مأخوذ به جرم حق ستائی

پیمانه‌ی وصل خورده یاد آر‌

گالری تصاویر

گالری تصاویر