برگردیم به کتاب رنگهای ایرانی که عکس العملی بود درمقابل یکی از برنامههای متعدد و معمولا کارشناسی نشده که بدنبال بالاگرفتن مساله فرش توسط ادارات و نهادها ودستگاههای وابسته به فرش ناگهان اهمیت یافت. داستان این بود که بدنبال طرح مسایل مختلف مربوط به فرش دستباف یکی نیز مساله رنگ-های طبیعی بود وبا طرح اینکه چون دامنه رنگهای مورد استفاده در فرش محدود است باتوجهبه افزایش تولید فرش باید بهدنبال رنگهای طبیعی دیگری به گردیم. درحالی که این مساله اصولاً مساله تولیدکنندگان فرش نبود زیرا با رشد بیرویه تولید (و تشویق آن) فرش دستباف برحسب نیاز بیتوجه به رنگهای طبیعی با استفاده از رنگهای صنعتی کار خود را می-کرد و ظاهراً مشکلی نیز دیده نمیشد.
بهرحال این مساله که مدتی دست آویز طرحها و هزینه های بیهوده و بیپاسخ و سو استفاده -های بیحسابی شد. مساله ان بود که صدها سال است که فرش در ایران بافته میشده از شرایط جامعه فرشبافی کوچکترین اطلاع و سابقهای نداریم ولی شکی نیست که صدها و شاید هزاران قطعه از فرش-هایی که باقی مانده بعضاً شاهکارهای درخشانی از فرشبافی است که در بخشی از جامعه سرمایهداری و تحت حمایت و مدیریت کارگاهی بافته شده و از تمام امکانات لازم برای بافت آن استفاده شده است و آن زمان جز رنگهای طبیعی و گیاهی رنگ دیگری در دسترس نبود اگرچه ما هیچگاه هیچگونه سند و حتی نگاه دقیق و پرسشی دراین زمینه نداریم که چرا این رنگها و چرا این مواد و یا شیوه کار؟
آنچه مسلم است اینکه رنگهای طبیعی حد کمال و زیبایی و امکان کاربرد در رنگرزی بوده و نتیجه همان است که تا امروز باقی ۵.مانده است یا شش رنگ طبیعی شناخته شده و شاید ۲-۳ رنگ محدود محلی که از برخی محدودههای جغرافیایی جوابگوی نیاز جامعه گسترده تولید بوده است بنابر این حداقل دریافت از این بررسی آن است که اگر رنگی طبیعی دیگری باکیفیت رنگ-های موجود وجود داشت حتماً در جامعه تولید فرش دستباف که قطعاً بسیار گسترده بوده استفاده می شد و یا حتی پیشآمده که در شرایطی استثنایی امکان تولید و یا دسترسی به رنگی طبیعی کاهش یافته که در اینحال با بررسیهای مسئولانه و تجربی آن نیاز از طریق استفاده از یکرنگ صنعتی خاص تامین میشد. بنابراین نوشتن کتابها و یا رسالههای غیر علمی و یا برای مثال فرستادن خواسته ناخواسته تعدادی دانشجو حتی به دامنه کوه-ها برای جستجوی گیاهان رنگزا فرستادن آنان بدنبال هدفی موهوم بود.
به این مطلب چند نکته مهم دیگر را که بر اساس تجربیات علمی و آزمایشگاهی دیده شده باید افزود:
یکم آنکه گیاهان رنگزا لزوماً قابلیت رنگرزی ندارند مثلا گل سرخ
دوم آنکه با فرض آنکه گیاهی بتوان یافت که بتواند با تمهیداتی مثلا مواد کمکی رنگ بدهد این که ثبات و پایداری ان در مقابل نور و شستشو و طبق استاندارهای مشخص که بتواند با رنگی نظیر روناس برابری کند قابل تردید است..
سوم مساله عصارهگیری از رنگها که معمولا همراه با مساله پیداکردن رنگهای جدید مطرح میشد کمتر کسی به این مساله که کاری بهشدت علمی و پیچیده است اشاره میکرد که رنگهای طبیعی معمولا در مرحلهای از عصارهگیری به مواد مختلفی که در آن است تجزیه می شوند و این خود مستلزم تجربه و آگاهی، علمی از فرایند عصارهگیری است.
هم زمان با کتاب رنگهای ایرانی تلاش بسیار کردم که مساله رنگهای طبیعی و دلایل جذابیت آنها را طی مقالهها و سخنرانیهای متعدد مطرح کرده و از صرف هزینههای بیشتر (حداقل بدون آزمایشهای علمی و آزمایشگاهی که امکان آن مطلقاً برای پژوهشگران فراهم نبود) مانع شوم. البته این جریان بدون پشتوانه چه براثر تاثیر این گفتارها و چه با روشنشدن بیهوده بودن این فعالیتها همانگونه که پدید آمده بود از بین رفت. اا
کتاب رنگهای ایرانی که حاصل این دوران بود به تعداد۳۰۰۰ نسخه چاپ شد و نظیر چند کتاب دیگر با سرمایه شخصی چاپ شد و با وجود تیراژ بالا و اینکه توزیع و فروشندگی نیز بر دوش خودم بود در زمانی نسبتا طولانی فروش رفت در کتاب رنگهای ایرانی صرف نظر از طرح مسایل رنگ های ایرانی و تحلیل دلایل تفاوت رنگهای طبیعی روی فرش با رنگهای صنعتی برای اولینبار با تاکید به ارزش حضور حس انسانی اشاره شده بود که که تفاوتی که در رنگ بدست آمده دریک منطقه با رنگ بدست آمده ازهمان رنگ در منطقه دیگر که یکی از ویژگیهای رنگهای فرش مناطق مختلف است بستگی مستقیم به نوع نگاه و تجربه رنگرزان کهنه کار محلی دارد.
در کتاب رنگهای ایرانی ضمن طرح مسایل مختلف تئوریک نظیر سایر کتاب هایم و بهطورکلی سبک و شیوهای که تقریباً در کارهایم دایمی شده بود با گفتگو و مصاحبه با رنگرزان قدیمی سعی کردم کتاب را مستند کنم.