کتاب فرش ایران اولین کتاب و شاید به عبارتی آسان ترین کتاب من بود. که در زمان خود به عنوان اولین کتاب کامل تخصصی و فنی به حساب میآمد.
کتاب فرش ایران در واقع شامل دو بخش بود که قسمت اول مجموعه ای از تاریخ و سابقه و.تحلیل هائی تا حدودی احساسی در مورد شرایط بافت فرش و بخش دیگر مربوط به وِیژگی های فنی و تقریبا به طور کامل مبتنی بر اطلاعات اکادمیک و تجربیات سال ها کار دراستاندارد و ورود عملی من در بخش آموزش و تولید بود.
کتاب مورد استقبال زیادی قرار گرفت وبه خصوص بخش فنی آن مورد استفاده مراکز قالیبافی و یا علاقمندان آماتور و حرفه ای قرار گرفت و بعدها سر آغاز و مورد تقلید کتاب های دیگری درمورد فرش دستباف واقع شد.
از ارزش های این کتاب ضرورت توجه به پژوهش تاحد آموزش های دانشگاهی برای نشان دادن ارزش های فرش دستباف بود.
داستان چاپ این کتاب که زنجیره ای ازحوادث غیر منتظر را بهمراه داشت که ضرورت دخالت و ورود برخی مقامات و حتی شخصیت هائی را درپی آورد که خاطره آن همواره در زندگیم باقی ماند.
داستان آن بود که کتاب در واقع شامل مجموعه ای از نوشته ها و یادداشت هایی بود که من نه قصد و نه تصوری از انتشار آنها نداشتم با مشورت چند تن از فرشی ها لازم دانستم که آن را با عکس هایئ مربوط به فرش و حوزه های در ارتباط با آن کامل تر کنم شاید سخت ترین قسمت کتاب همین مساله بود یا شاید درآن زمان دسترسی به منابع عکسی و تخصصی تا حدودی دشوار بود و از آنجا که از ابتدا به اینکه عکس به موضوع مرتبط بوده و در عین حال بیانگر اطلاعاتی باشد تعهد داشتم شروع به جستجو و سفر و عکاسی های میدانی (با کمک و یاری دوست هنرمند فقیدم محمد معصومی ) و کمک شرکت فرش در دادن برخی عکسها و عکس خاصی از فرش معروف بشریت عیسی بهادری که پس از مدتی تلاش از موزه ملی گرفتم (و بعدها این عکس ظاهرا پیش ناشر ماند) کردم درنهایت یادداشت ها که به صورت کتابی درآمد که برای تهیه آن نسبت به آنچه درآینده و درباره کتاب های دیگر گذراندم شاید کمترین دشواری را داشتم با مقدمه کوتاهی که مرحوم عرب زاده نوشت و من با دست خط خودش بر کتاب گذاردم آماده چاپ شد .
احتمالا خوانندگان این یادداشت ها درنظر خواهند داشت که ذکر این مسایل بعد از سالها شاید نمایش کوچکی از شرایط دشوار اجتماعی در کار چاپ و نشر کتاب بود که از همان سال های آغازین انقلاب و به وِیژه در زمان جنگ نه تنها برای من بعنوان نویسنده ای تازه کار بلکه برای بیشتر نویسندگان و اهل ادب وجود داشت و نتیجه اصلی تر را که در پایان این نوشته ها بدان اشاره بیشتری خواهم داشت ،امید دادن به جوانان و نویسندگان تازه در راه است .
کتاب را نزد ناشری که او نیز خود تا حدودی تازه کار بود بود بردم از آنجا که من چندان تصوری از توفیق کتاب نداشتم و تنها چاپ آن برایم مهم بود کتاب را به ازای دریافت 40 جلد کتاب (اندکی کمابیش )برای یک چاپ به ناشر واگذار کردم.
توفیق کتاب که در سال 1363 انتشار یافت چشم گیر بود پیش می آمد که کسانی حضوری و یا از طریق تلفن به من تبریک می گفتند.
متاسفانه ناشر در جریان چاپ و نسبت به تعهدی که برای چاپ کتاب به صورت نفیس داشت چندین خلاف کرد ازجمله آنکه عکس های کتاب را به صورت جداگانه چاپ کرده و بر روی صفحات چسبانیده بود در واقع کتاب را علیرغم تعهد (شاید هم به دلیل ترس از عدم فروش ) به صورت تمام رنگی چاپ نکرده بود و این امر میتوانست کاملا در کیفیت کتابی که مربوط به فرش بود موثر باشد.
این امر و سهم ناچیزی که من از کتاب برده بودم باعث شد که با چاپ دوم کتاب مخالفت کنم جریان این امر مرا در دور درگیری نسبتا طولانی با ناشر انداخت که بعلت سود خوبی که از چاپ کتاب برده بود با بهانه جویی های مکرر از پذیرفتن درخواست من تن زد.
در جریان دعوائی که وارد آن شدم و من به علت ترس و بی تجربگی‚ وکیلی(که متاسفانه به دلیل انکه هنرمند و شاعری صاحب نام بود و اکنون درگذشته و من علیرغم دل چرکینی حرمت نامش را پاس میدارم)گرفته بودم
درجریان دعوا ناشر بدون رضایت من به چاپ دومی از کتاب دست زد .داستان را خلاصه کنم با حضور وکیل موافقت نامه ای تنظیم شد که وی فیلم و زینک را به من باز گرداند و من با اعلام رضایت کتبی باعث شوم که وزارت ارشاد به وی کاغذ بدهد(ازطرف وزارت دادن کاغذ به وی منوط به کسب رضایت من شده بود)
نهایت آنکه علیرغم پرداخت رقمی که برای من بسیار سنگین بود ناشر به رضایت نامه خود رسید ولی مدارک کتاب بدست من نرسید
خوشبختانه به دلایل بسیار چه در وزارتخانه و چه در ارتباطاتی که بعدها با انسان های شریفی از ناشرین و اهل کتاب نظیر مرحوم متین صحاف هنرمند و از طریق او با مرحوم هاشمی روزبهان که ناشر وصاحب کتابفروشی روزبهان بود و مرحوم بابک افشار (پسر دانشمند فقید ایرج افشار که طی تصادفی درگذشت) و مرحوم طهوری (مدیر انتشارات وکتابفروشی طهوری) یافتم جریان بسیار به نفع من تغئیر یافت و مجموعه این مسائل باعث شد که وی پای میز مذاکره آمد وبا گرفتن رقمی که در آنزمان قابل توجه بود فیلم و زینکی را باز گرداند که عملا به درد نمی خورد .
ادامه ماجرا ضمن یاد و خاطره آن انسان های بزرگواری بود که در نهایت درماندگی و بی کسی یاور و پشتیبان من شدند عوامل بسیاری کمک کردند که من بتوانم چاپ سوم کتاب را به صورتی نفیس و به تعدادی بسیار بالا با استفاده از کمک های دولتی در دادن سخاوتمندانه فیلم و زینک و حتی وام کم بهره که شاید ناشی از نظر مساعد نسبت به من و بخصوص موضوع فرش بود چاپ کردم
عکس روی جلد را معصومی گرفت و خط را بیژن بیژنی که تازه با او آشنا شده بودم و بعدها عنوان تعداد بیشتری ازکتابهای مرا نوشت و مجموعه عواملی ازجمله صحافی مرحوم متین و چاپ فردین که چاپخانه دار جوانی در کوچه ظهیر الاسلام بود انجام داد.جالب است دانسته شود که کتاب به تعدادی درحدود 8000 نسخه چاپ شد که رکوردی در میان کتاب های نفیس بود پخش کتاب دراختیار مرحوم هاشمی روزبهان قرار گرفت که با توجه به دو چاپ قبلی به صورت یکی از پرفروش ترین کتاب های فرش در آمد آنچه نقل شد طول و تفصیل بیشتری داشت که برخی را به ملاحظه حوصله خوانندگان و برخی را به دلیل انکه در رجوع به گذشته بهرحال همواره انسان خواسته و یا ناخواسته ناچار از انتخاب است و دیگر آنکه برخی از افراد تاثیر گذار در این جریان از دنیا رفته و یا به دلایل دیگری از بردن نام و وابستگی آنان خود داری کرده ام و شاید بنظر آید که نوشتن و چاپ یک کتاب چرا باید به صورت داستانی این چنین پیجیده و طولانی درآید؟
.بیش ازهرچیز این امر را باید معلول بی تجربگی و شاید عدم اعتماد بنفسی بود که در بسیاری از موارد مهم زندگی بر من غلبه می کرد دانست و گذشته از آن تا آنجا که می دانم مسائلی از این دست بخصوص در مورد دعواهای مربوط به کتاب و احقاق حقوق نویسنده در ایران بخصوص بعد از انقلاب امری بود که حائز چندان اهمیتی نبود و مساله مربوط به من که بیاری پا در میانی برخی انسان های شریف از اهل نشر و ادب و غیره حل شد ولی چه تعداد کتاب هائی که به دلایل مختلف ازجمله از مصادره کتاب فروشی ها (انتشارات مرحوم جعفری مدیر امیرکبیر) و مراکز چاپ و نشر و یا محکوم شدن نویسندگان ممنوع الانتشار شد و یا کتاب هائی که بدون مجوز ناشر و نویسنده و در نهایت با حذف و جرح قسمت هائی مهم از کتاب به چاپ رسید و یا اصولا به انتشار نرسید وبعضا داستانی بسیار غم انگیز تر از کتاب من یافت
در نهایت باید اشاره کنم که کتاب فرش ایران علیرغم توفیقی که یافت و علیرغم آنکه هنوز عنوان یکی از کتاب های من شهرتی دارد .اگر قرار باشد زمانی آنرا تجدید چاپ کنم با توجه به تجربه امروز من و سالیان متمادی غوطه خوردن در و جامعه گسترده و رنگین فرش دستباف بدون تردید بخش مهمی از آنرا حذف و تعدیل خواهم کرد که ازجمله تحسینی که نسبت به تابلو بافی داشتم(تاثیر مرحوم عرب زاده)و تغئیر نگرش چپ گرایانه که در نهایت بیشتر بر اهداف استعمار گرانه فرش تاکید داشت.