در فاصله چاپ کتاب همدان وگاه هم زمان با کتاب بعدی سرگرم چند کار کوچک و بزرگ دیگر شدم. برای بسیاری از این پروژهها اعم از مقالات و کتابها برنامه طراحی شده از قبل نداشتم و اکنون که فکر میکنم حتی بلند ترین مقالات من تدریجا مورد توجه نشریات مختلف قرار گرفته و چاپ می-شد.اولین مقاله من بعد از انقلاب در روزنامه انقلاب اسلامی که متعلق به ابوالحسن بنی صدر بود چاپ شد.
آنزمان گروهی از جوانان تند رو شروع شروع به اقداماتی جهت پاک سازی عوامل به ظاهر وابسته به رژیم گذشته کردند حرکتی که تقریبا میرفت دامن بسیاری از گروه های اجتماعی را بگیرد.ازاین دست اقدامات یکی حمله به کارخانهداران و تولید کنندگان به عنوان سرمایه داران طاغوتی بود هرچند در این که بخشی از سرمایه داران گذشته وابسته رانتهای دولتی و یا دستیاران حکومت بودند این حمله و هجوم توجیه میکرد ولی به طور کلی امری خطرناک و حمله به بنیانهای تولیدی و اقتصادی کشور بود.نظارت وتشخیصی درکار نبود ممکن بود که خشک وتر با هم بسوزند و همینطور هم شد.درحوالی انقلاب بخشی از تکنوکراتهای جوان و دلسوز تلاش کردند که وارد چرخه تولید شده و بدون وابستگی و رانت گوشهای از سازندگی در چرخه تولید را عهده دار شوند و از آنجا که من علیرغم آنکه راه دیگری برگزیده بودم شاهد تلاش و زحمات برخی از آنان بودم.
مقاله من که با عنوان صنایع نساجی (متاسفانه آن را دراختیار ندارم وعنوان دقیق ان درخاطرم نیست ) متوجه این گروه ازتولید کنندگان و بی دفاع ماندن آنان در شرایط تقریبا ناروشن انقلاب که بی دلیل مورد قهر و خشونت گروههایی قرار گرفته بودند که به نظر میرسید کسی برآنها کنترلی نداشت .مقاله دیگری که مجددا در روزنامه مذکور چاپ شد با عنوان فرش پشتو.انه ای بهتر از نفت مورد توجه عده زیادی قرار گرفت یادم میآید که یکی از دوستان کارخانه دار به طنز می گفت بنظرم ماباید کارمان را تعطیل کنیم و برویم فرش ببافیم.
دهه ۶۰ یکی از پرماجرا ترین سالهای انقلاب بود گروگانگیری در سفارت امریکا شروع جنگ ایران و عراق و درگیریهای مسلحانه حکومتی که روبه قدرت داشت با گروههای سیاسی پراکنده اوضاع را کاملا به نفع نیروی حاکم تغییر داد.هرچند سایه جنگ برتمام شئون کشور افتاده بود،ولی چند اتفاق دراین مدت اندکی ذائقه فضا را تغییر داد.نمایشگاه بین المللی کتاب و اولین نمایشگاه فرش وچند برنامه دیگر از این دست برای افرادی نظیر من که هم عشق کتاب بودم و موضوع مورد چالشم نیز فرش بود مغتنم بود.اولین نمایشگاه کتاب مورد استقبال بسیار قرار گرفت ولی خاطره جالب ازاین نمایشگاه آن بود دربخش کتابهای هنری وبرخی کتابهای دیگر به نحو خنده آوری برخی اثار هنری به ویژه مجسمههای هنرمندان معروف با مازیک سیاه شده بود.هرچند این مساله با توجه به شرایط سیاسی اجتماعی پیش آمده دور از انتظار نبود ولی بهرحال خبر از آیندهای اندوهبار برای اهل هنر و فرهنگ میداد.البته از آنجا که معلوم بود این مساله برای حکومت نیز غیر منتظره و عجولانه بود.ازهمین رو قرار شد که برای خرید کتابهایی از این دست و اصولا کتابهای خارجی تبث نام کنیم که طبیعتا من یکی ازخواهندگان بودم.
درطول دهه شصت تا اولین نمایشگاه فرش دستباف چند مقاله بلند من دراطلاعات وکیهان مجله دانستنیها وبرخی دیگر که نسخهای از آنها ندارم چاپ شد.در آنزمان چون هنوز وارد مسایل گسترده تر فرش نشده بودم موضوع مقالهها عمدتا پیرامون بیگره بافی استفاده از مواد اولیه نامرغوب واستفاده ازنقشه نایین در سراسر مراکز قالیبافی بود .دراوایل دهه هفتاد کتاب طراحان منتشر شد. در اقدامی جالب مرحوم لاهوتی مدیر نمایشگاه فرش(پسر هنرمند کاشانی حسین لا هوتی که متاسفانه مرگی نابهنگام او را در ربود.) نام هنرمندان طراح را بربالای غرفهها نقش کرد
درجریان کتاب طراحان تحقیق ومطالعه درمورد هنرمندان گذشته مرا به آشنایی با دو مرکز هنری ایران یعنی مدرسه صنایع مستظرفه ودیگری مدرسه هنرهای قدیمه کشانیده بود .داستان مدرسه صنایع قدیمه را به صورت مقالهای برای کنفرانس فرش دستباف نوشتم .من فکر میکردم دیگران هم نسبت به مساله تاریخ و گذشته و هنرمندانی که به این هنر خدمت کردند وزیبا ترین فرشهای کاخهای سلطنتی را بافتند به همان اندازه اشتیاق وعلاقه دارند که من دارم و البته اشتباه میکردم سخنرانی اندکی طولانی شد و ناچار از قطع آن قبل از اتمام وقت مقرر شدم.اگرچه این امر مرا اندکی افسرده کرد ولی در بیرون ازجلسه دکتر علوی منتظر من بود تا با دعوت برای تدریس در دانشگاه بیرجند مرا حیرت زده کرده و از افسردگی در آورد.
بعد از انقلاب با توجه به تغییراتی که در درجامعه رخ داده و بسیاری روابط اجتماعی وسیاسی را تغییر داده بود.تغییراتی در وضع اقتصادی پیش آمد که بخصوص برای فرودستان بسیار محسوس بود بسیاری کارگران و حاشیه نشینان و مشاغل کوچک غیر وابسته که عموما رانده شده از شهرها ویا روستاهای کوچک بودن بیکارشده ویا منابع شغلی خود را از دست دادند این مساله بنوعی به بازگشت بسیاری از این کسان به سوی شهر و یا روستای خود بود و در آنجا نظیر تمام دوران های گذشته تنها شغلی که درانتظازشان بود فرشبافی بود.
شاید این تحلیل اندکی قانع کننده بنظر نرسد ولی از سوی دیگر کسانی که اوایل انقلاب را به خاطر می آورند باید جلب توجه ناگهانی و هجوم به سوی بازارهای فرش چه برای خارج کردن ارز و چه برای بدست آوردن آن به ویژه از طرف نهادهای تولیدی ارزش استراتژیک صدور این کالای کهن اهمیت خود را نشان داد.را که بعد ها دست آویز طرح ها وهزینه های بی حساب و بیهوده به بهانه فرش دستباف گردید.این تولید که در قبل از انقلاب با افزایش درآمد نفت،اهمیت صادراتی خودرا از دست داده بود ناگهان به یکی از منابع ارز آور کشور تبدیل شد.تا آنجا که حتی موسسات بزرگ تولیدی و خدماتی کشور برخی از نیازهای مالی خود را از طریق صدور آن تامین می کردند این بود که بعد از شروع جنگ و گروگان گیری و تحریم که صدور فرش محدود شد بازار دچار شوکی ناگهانی شد.
دراینجا به یک مساله که قبلا اشاره کردم باید بیفزایم که نسل عموما جوان اول انقلاب که بسیاری بچه های روستا ها و شهر های کوچک بودند،وجود نگاه تاحدودی سنتی و نوستالژیک بین کارگزاران و مسئولین در ادارات مرتبط با فرش بسیار در تشویق مجددا فرشبافی در روستاها و شهر های کوچک بی تاثیر نبود البته این توجه غیر منتظر به فرش لزوما به معنای رشد کیفی فرش نبود و برعکس عوارضی در بر داشت که به تدریج یاد خواهم کرد.
یکی از این عوارض سکون یا یکنواختی فرش های میدانی به علت کپی و تکرار یک نقشه و برای مثال کپی ازنقش فرش نایین بود این مساله چند علت داشت که یکی مربوط به یک مشکل قابل پیش بینی یعنی افزایش تولید بدون تامین نیازهای لازم از جمله نقشه و مواد اولیه و برنامه ریزی که کمترین آسیب آن کمبود نقشه و رو آوردن بافندگان به استفاده از نقشههای مناطق دیگر و آسیب استفاده از مواد نامرغوب به علت کمبود که فعلا درمورد آن بحثی نمی کنیم
اولین کار من دراین فاصله کتاب فرش نایین بود که باید به یکی دومورد دیگ اشاره کنیم که ازدلایل انتخاب من برای نوشتن این کتاب بود.