انچه در پی می­آید هرنامی برآن نهاده شود اعم از شرح حال سفرنامه کتابنامه تفاوتی نمی کند اگر دانسته شود هدف انچه بدین شکل به نگارش در آمده چیست؟ بدیهی است هدفی که این نوشته ها تعقیب می کند ابتدا هدفی کلی است و آن امید دادن به دانشجویان هنرجویان و پژوهشگرانی جوانی که گام نهادن در راه پژوهش را ازهمان ابتدا با دیوارهای بلند محدودیتها و تنگناها و تنگدستیها و دهان های دایما گشوده برای نه گفتن کسانی که امکانات را در اختیار گرفته­ اند می­ بینند. اما اگر موضوع پژوهش که باید تلاش شودبی توجه به اعمال نظرهای کوته بینانه برای دوری از حوزه های انسانی و اجتماعی و حتی تاریخ یابی صحیح انتخاب شود راه تحقیق ولو کوره راه و مملو از سنگلاخ باشد از دستیابی بدور نیست .

سفرنامه ها

سفرنامه بخش دوازدهم

یکی از کتاب‌های مورد علاقه من که ضمنا به طرح مسایل بنیادی در فرش ایران می‌پرداخت کتاب «فرش خوب فرش بد فرش استاندارد» بود شاید اگر در شرایطی بود که فرش ایران روزگار بهتری داشت و سرنوشت آن به‌عنوان یک ارزش ملی این چنین دستخوش سود-جویی بی‌سلیقگی و عدم مدیریت و در‌نهایت سقوطی غم‌انگیز از جایگاه رفیع هنر و فرهنگ ایران نشده بود می‌توانست به‌عنوان الگو و راهنمایی برای یک فرشبافی خوب و قدرتمند نظیر آنچه درگذشته در ذات و هویت آن بود درآید.
کتاب «فرش خوب فرش بد فرش استاندارد» بیش از آنکه کتابی کاملا شخصی باشد کتابی است حاصل سال-‌های فعالیت من در موسسه استاندارد که با تجدیدنظر‌ها و برخی تغییرات به‌صورت مجموعه‌ای قابل استفاده در کتابی در آمد. در تهیه برخی ازاین استانداردها که من در نوشتن ان‌ها وسواس به خرج داده بودم تعدادی از کارشناسان ازجمله تجار و کارکنان شرکت فرش که آن زمان افراد صاحب‌نظری به شمار می‌آمدند، مشارکت داشتند دراین باره در سفرنامه‌های اولیه توضیح داده‌ام. باید بیفزایم که غالب جزواتی که من در زمان اشتعال به‌کار نوشتم اگر بعد از پایان خدمت من مورد دستبردها و تغییراتی تا حدودی مغرضانه قرار نگرفته بود، تا مدت‌ها بعد قابل استفاده بودند. لازم است اشاره کنم که تعدادی از جزوات مربوط به آزمایش‌ها و آیین‌نامه‌ها که با برخی تغییرات اندک (البته بندرت) در ویژگی‌هایی که با ویژگی‌های ملی تفاوت داشت و حاصل ترجمه‌های من درساعات حتی غیر اداری بود در کتاب آمده. بود.
طبق قوانین استاندارد بیشتر مقررات تدوین شده در موسسه استاندارد به‌طور‌کلی جز در ویژگی‌هایی که تغییر ناپذیرند باید بعد از هر‌چند گاه مورد بازنگری و در صورت نیاز تجدید نظر قرار گیرند واین کاری بود که من درمورد استاندارد-‌هایی که در کتاب آورده بودم بعد از زمانی نزدیک به ۲۰ سال با‌توجه‌به تجربیاتی که طی سال‌ها پس از غوطه خوردن در دامنه وسیع ارزش‌های فرش به‌دست آورده بودم انجام دادم این مساله‌ای بود که بعد‌ها به‌صورت یکی از نظریه‌های خود دایر بر ضرورت گذراندن دوره‌های تجربی در حوزه فرش به وسیله استادانی که مستقیم از دانشگاه به سر کلاس‌ها می-آیند، بر آن پای فشردم.
کتاب به دلیل تسلط بر مطالب و ضرورت تغییراتی که طی گذراندن تجربه‌هایی در حوزه فرش بدست آورده بودم در برخی موارد تغییر اساسی کرد ازجمله آن که مثلا درمورد استانداردهای مربوط به فرش (فرش  پشمی -فرش ابریشمی و یا مخلوط هر دو) در مقایسه با ویژگی‌هایی نظیر خلوص مواد و یا ثبات رنگ و یا گره‌های سالم ویژگی‌هایی نظیر ظرافت و یا جعد الیاف و یا برخی ویژگی‌های دیگر در درجه اهمیت کمتر وبه عبارت دیگر درجه دو یا سه به‌حساب می‌آمد و با این نوع درجه‌بندی در‌واقع برخی از استانداردهای نوشته شده خود را مورد ارزیابی مجدد قرار دادم.
اهمیت مساله تا حدودی درآن بود که اگر متولیان فرش با نگاهی کمتر نفی‌انگارانه به استانداردهای فرش می‌نگریستند شاید این مباحث با پذیرش برخی ویژگی‌ها که به ارزش‌های کیفی فرش کمک می‌کرد قابل بحث بود.
در اینجا باید اشاره کنم که بسیاری از مخالفت‌ها معمولا از سوی کسانی دیده می‌شد که اصولاً با مفهوم استاندارد آشنایی دقیقی نداشتند. البته بحث استاندارد از مدتی پیش از کتاب مت درجامعه فرش براه افتاده بود و از انجا که من هم به‌خاطر سابقه کاری وهم سخنرانی‌هایی که گاه در این مورد داشتم گاه مستقیم و غیر‌مستقیم مورد خطاب قرار می‌گرفتم. توضیح آنکه استاندارد به‌هیچ‌عنوان‌بندی برپای تولید نیست معمولا اختیاری است مگر آنکه کسی بخواهد از حمایت موسسه استاندارد برخوردار شود. این به معنای انست که کسی که خواستار این حمایت (مهر استاندارد) است باید فرش خودرا براساس یک شرایط حداقلی مثلا پشم خالص و خوب رنگ با ثبات وگره‌های سالم شناخته شده (مثلا جفت‌باف وبی گره نباشد) بافته باشند به آسانی می‌توان فهمید چرا و چه کسانی حاضر به رعایت برخی ازرش‌های ضروری که اعتبار فرش ایران را باز می‌گرداندنبودند.

با امیدواری که از طرف رئیس استاندارد یافته بودم کتاب را با‌علاقه و آرامش (شاید دومین بعد از کتاب طراحان) به‌پایان رساندم بدون یادی از مهندس سادات این انسان استثنایی که مدیریت هوش و درجه بالایی از انسانیت و اخلاق را با یکدیگر داشت ممکن نیست. وی از آن نوع انسان‌هایی بود که شاید برای آن به پا به این جهان گذارده‌اند که برای دیگران زندگی کنند شاید از همین رو بود که به هنگام مرگ نابه هنگامش که بی‌تردید در اثر فشارها و تنگ نظزی‌ها ودشمنی‌های برخی بوروکرات‌های ناصالح بود کارمندانش در اجماعی حیرت‌انگیز مانع از آن شدند که پیکرش را به خاک دیگری بسپارند و سنگ گور او امروز در موسسه استاندارد نه‌تنها به معنای جایگاه والایی است که تنها برخی از انسان‌ها در آن گام می‌نهند بلکه نشان ازان دارد که مردم در هر شرایطی دیر یا زود قدر خادمان خود را می‌شناسند.
زمانی که مهندس سادات که هم دانشکده من و مردی مورد احترام فارغ التحصیلان نساجی بود به ریاست موسسه برگزیده شد من چندین سال بود که به حکم بازنشستگی زود‌هنگام و تا حدودی ناخواسته از موسسه رفته بودم ولی بهرحال او یا از نامی که ظاهراً هنوز در موسسه داشتم و یا از مقالات و نوشته‌هایم بخوبی آگاه بود. شاید از بخت من بود که وی اعتمادی فوق‌العاده به من داشت و اگر چه شاید به دلایلی از من برای بازگشت به موسسه دعوت نکرد ولی بارها پیش امد که حتی نامه‌های رسمی اداره در ارتباط با فرش و یا نساجی را برای اظهار‌نظر برای من می-فرستاد.
شاید به مناسبت نباشد که از کار عجیبی یاد کنم که وی با انجام‌دادن آن احترام و اعتقاد خود را به من نشان داد. آن زمان اوج ماجرای کرباسچی شهردار تهران بود. و محاکمه مغرضانه وبی دلیل او (که خود داستان دیگری است) موج همدردی مردم تهران را برانگیخت من که خود به دلیل اعتقادی که به تلاش و فعالیت‌های او داشتم سخت تهیج شده بودم سه بار سه قطعه کوتاه در تحسین و تایید او نوشتم که و احترام در روزنامه همشهری چاپ شد. اینکه چه چیز باعث شد که من قلم خود را دراین قطعات کوتاه که تحسین عده-ای را برانگیخت به‌کار گرفتم هیچ جز آن نبود که من سخت تحت‌تاثیر کار‌های انجام شده او در تهران بودم و آنرا با برجسته‌کردن ارزش کار او در مطالب نوشته شده نشان دادم واین موضوعی بود که مورد علاقه و توجه مهندس سادات قرار گرفت و. بعد شنیدم که وی یکی از یادداشت‌های چاپ شده در همشهری را کپی کرده و برای تمام مدیران استان‌ها فرستاده بود. این تنها اقدام او درمورد من نبود و در موارد دیگری ازجمله کاندید‌کردن من برای هیات مدیره متخصصین صنایع نساجی که علیرغم نارضایی پنهان برخی ازجمله مدیر سندیکای صنایع نساجی که مرا بیشتر وابسته فرش می‌دانست بود تا انتخاب من دست از حمایتم برنداشت البته حرف مهندس سادات حکمی غیر‌قابل مخالفت بود.
به‌هر‌حال کتاب با حمایت او حتی تا حد پرخاش با مدیر مالی که کمی سنگ‌اندازی می‌کرد و پذیرش همه خواسته -‌های من چاپ شد و وی تنها تعداد کمی از کتاب‌ها برای فرستادن به استان‌ها و یا هدیه به برخی برداشت.
من در پیشگفتار کتاب درحد امکان وی را سپاس گفتم سادات یکی از آن انسان‌های یگانه‌ای بود که من در طول زندگیم با‌علاقه‌ای نزدیک‌تر از هر فامیل و دوستی احساس نزدیکی و احترام می‌کردم. اندوه مرگش برای مدت‌های طولانی بر قلب و روح من سنگینی می‌کرد. همسر او که بانویی نازنین بود علاوه برموسسه‌ای که تلاش کرد بنامش برپا کند همه‌ساله بر سر گورش می‌رفت و من نیز تا مدت‌ها در جلسات نهادهای فرهنگی و مراسم برگزاری سال مرگش همراه او بودم.
کتاب به آسانی فروش رفت و بزودی نایاب شد و اینکه بتوانم روزی آنرا چاپ مجدد کنم احتمالاً درحد آرزو خواهد ماند