درتاریخ هرسرزمینی گاه فرصتی فاصله ای وقفه ای سکونی (بزبان کلی تر زمانهایی)پیش می آید که ساکنان آن فکر میکنند، پایان موجودیت کشور و پایان زندگی است اما تاریخ حیات بشر نشان داده که این چنین نیست و هرگز هم این چنین نبوده است.در بسیاری ازاین فاصله ها و سکونها بس اتفاقات رخ داده که گاه نظیر یافتن فصلی ناگشوده و ناخوانده از لابلای غبار صفحات تاریخ چهره مینماید .هزاران نام و یا ویرانه تاریخی نشان از سرنوشت مردم سرزمینهایی دارد که به جریان جاری سرنوشت تسلیم و گاه استحاله شدهاند.
دراینجا اما اشاره ما به مردمانی است که در نهایت که با چشمانی باز و ذهنی روشن به این فاصله ها چنگ زده و آن را به فرصتی تاریخی و میراثی درحافظه جمعی بدل کرده اند.جای آن نیست که به صدها و هزارها نمونه تاریخی اشاره کنیم زیراکه اوراق تاریخ جهان مملو ازاشکال مختلفی ازاین رویدادهاست.
نزدیکترین نمونه برای این داستان را می توانیم در سرزمین خود جستجو کنیم که در روزگار بلند خویش بسیار ازاین وقفه ها داشته و زمان هایی که بنظر میرسید رودجاری تاریخ در مسیری گاه نادرست حرکت میکرده است. اما شاید بتوانیم به نمونههایی شایدهرچند کوچک ولی تاثیر گزار حداقل درشناخت هویت ملی اشاره کنیم.
طی سالهایی نزدیک به امروزحرکتهای روبه رشدی درجهت شناخت ارزشهایی کمتر شناخته وگاه ناشناخته ازاین سرزمین رخ داده که شادی بخش و گاه حیرت انگیز است.بدون هیچ تفصیلی درمیان این حرکتها شاید یکی از زیبا ترین آنها حرکت به سوی نوعی هویت شناسی است که دردرون خود شناخت مفهومی بنام سرزمین و سرنوشت شگفت آن وشناخت مردمانی از قومیت های متفاوتی که هزار رنج با رنگ های مختلف در فرهنگ خویش دارند و شناخت ارزشهای والایی از برخی واقعیتهای کمتر شناخته شده تاریخی کمترین دستاوردهای این گونه تلاشهاست.
ناچار از اشاره به یک واقعیت تاریخی هستیم که تاریخ و هویت ما طی دوقرن گذشته غالبا بوسیله خارجیان(اگر نگوییم جاسوس ولی بیشتر فرستاده و مامور)کشف و نوشته شده که اگر چه اگاهیهایی برای مردمان ناآگاه نگهداشته آن زمان را در پی داشته است ولی به میزان زیای نیزبا نگاهی یکسویه و تحقیرآمیز همراه بوده است.
درباره آنچه خارجیان در باره این سرزمین نوشته و یا نشان دادهاند،بسیار کم میدانیم(حتی اگر ارزش برخی را نفی نکنیم) به ویزه درباره گنجینهها و میراثهای ملی خود بسیار کمتر میدانیم.
بسیار ی از میراثهای ملی و آثار تاریخی ما در موزههای خارج است و داستانهای غم انگیز و دردناک از انتقال بسیاری از آنها به دست کسانی حتی از خودیها به خارج شنیدهایم و میدانیم آن که چه بخشهای ازخاک ذیقیمت و تاریخی این سرزین به چه بهانه های مردم فریبی با بیل وکلنگ و یا مدرنترین ابزار حفاری زیر و رو شده و ویران شده است.
داستان را کوتاه میکنم ولی باید برگردیم به مردمانی که یونانیان و رومیان انان را بربر مینامیدند،چگونه در کوران سخت ترین حوادث و آوار های تاریخی به مدد هوش و شجاعت و استعداد توانستهاند با استفاده از فرصتهای تاریخی پیش آمده سرزمین ویران خود را دانسته و نادانسته ولو به حکم غریزه حیات حفظ کرده بقای انرا تا به امروز برسانند.مساله را به صورت یک پرسش مطرح میکنیم.
آیا میدانستیم دراین سرزمین که بخش مهمی از آن خشک و کویری است تاچه میزان آبشار و برکهها و دریاچه های کوچک وچشم نواز و گاه پنهان وجود دارد که به مدد وجود آنهادر یک نقطه غیرقابل تصور زندگی و حیات جمعی دوام یافته است. طی این سالها دهها غار زیرزمینی یافت شده که انتهایی برای آنها معلوم نیست.
آثار و بقایای زندگی انبوه مردمانی که خانه و زندگی خویش را بناچار زیر پای دشمن رها کرده و در جستجوی ریشه های خویش برای زایشی دیگر به زیر زمینها پناه برده و روز ها و ماه ها و شاید سال ها در آنها زیسته اند،گاه یافت میشود. این بخشی از سیمای تاریخی سرزمینی است که همواره نه تنها مورد هجوم رقیبان و غارتگران بوده بلکه بسیاری زمان ها این سرنوشت مردمی مقاوم وهو شمند بود که برای حفظ موجودیت خود از ستم استبداد و خشونت های قومی دینی مذهبی و نسل کشی های کینه توزانه نه فقط به زیرزمین ها که برفراز کوه ها و قله ها پناه برده اند.این زمان کشف و باز شناخت برخی ازاین مکانها و بسیاری از این
زندگیهای دوگانه تاریخی در نقاط مختلف این سرزمین حیرت آوراست.
در روزگاری که برخی از مردم زندگی خودرا در تعلیق و سرگردانی و افسردگی هستند انسانهای جستجوگری که زندگی و زیبایی زا ستایش میکنند و در جستجوی آن قدم بر نقاطی میگذارند که گاه تصور حیات بر آنها مشکل است.به کمک انسانهای جستجوگری که دوست دارم آن ها را کاشفان دلایل بقای تاریخی این سرزمین بنامم برنقاطی ناشناخته از کویرها قدم میگذارند که تصور حیات در آن مشکل است،گاه بر رودی کوهی با مخزنی از آب در نقطه ای پنهان میگذرند که گاه در آن اثر و نشان حیات بسیاری انسانهای گذشته بردیواره های آن دیده می شود. وجود گاه روستاها و نقاطی سر سبز و روحنواز پراکنده در سراسر سرزمینی است که شهرت کویرهای گسترده برجغرافیای ان سایه افکنده است.
واین تنها اشاره ای به کاری جمعی وحرکت تاثیر گذار گروه هایی از مردم ما است که تلاش درجستجوی قطعات گمشده و یا فراموش شده سرزمین خود را ضمن لذت بردن از آثار کوچک و ناشناخته و زیبا (هرچند گاه با اندوه) بر انفعال وسکون ترجیح میدهند