سرزمین من ایران

سرزمین من ایران

در هیچ تاریخی نمی توان نقش انسانهای عاشق و فداکاری را که در فرصت های جاری و مداوم عمر خویش همواره کوشیده اند بردفتر هویت و موجودیت و واقعیت فرهنگی و زیستی زادگاه خویش برگی بیفزایند ازیاد برد.

سرزمین من ایران

درتاریخ هرسرزمینی گاه فرصتی فاصله ای وقفه ای سکونی (بزبان کلی تر زمان­هایی)پیش می آید که ساکنان آن فکر  می­کنند، پایان موجودیت کشور و پایان زندگی است اما تاریخ حیات بشر نشان داده که این چنین نیست و هرگز هم این چنین نبوده است.در بسیاری ازاین فاصله ها و سکون­ها بس اتفاقات رخ داده که گاه نظیر یافتن فصلی ناگشوده و ناخوانده از لابلای غبار صفحات تاریخ چهره می­نماید .هزاران نام و یا ویرانه تاریخی نشان از سرنوشت مردم سرزمین­هایی دارد که به جریان جاری سرنوشت تسلیم و گاه استحاله شده­اند.

دراینجا اما اشاره ما به مردمانی است که در نهایت که با چشمانی باز و ذهنی روشن به این فاصله ها چنگ زده و آن را به فرصتی تاریخی و میراثی درحافظه جمعی بدل کرده اند.جای آن نیست که به صدها و هزارها نمونه تاریخی اشاره کنیم زیراکه اوراق تاریخ جهان مملو ازاشکال مختلفی ازاین رویداد­هاست.

نزدیکترین نمونه برای این داستان را می توانیم در سرزمین خود جستجو کنیم که در روزگار بلند خویش بسیار ازاین وقفه ها داشته و زمان هایی که بنظر میرسید رودجاری تاریخ در مسیری گاه نادرست حرکت می­کرده است. اما  شاید بتوانیم به نمونه­هایی شایدهرچند کوچک ولی تاثیر گزار حداقل درشناخت هویت ملی اشاره کنیم.

طی سال­هایی نزدیک به امروزحرکت­های روبه رشدی درجهت  شناخت ارزش­هایی کمتر شناخته وگاه ناشناخته ازاین سرزمین رخ داده که شادی بخش و گاه حیرت انگیز است.بدون هیچ تفصیلی درمیان این حرکت­ها شاید یکی از زیبا ترین آنها حرکت به سوی نوعی هویت شناسی است که دردرون خود شناخت مفهومی بنام سرزمین و سرنوشت شگفت آن وشناخت مردمانی از قومیت های متفاوتی که هزار رنج با رنگ های مختلف در فرهنگ خویش دارند و شناخت ارزش­های والایی از برخی واقعیت­های کمتر شناخته شده  تاریخی کمترین دستاورد­های این گونه تلاش­هاست.

ناچار از اشاره به یک واقعیت تاریخی هستیم که تاریخ و هویت ما طی دوقرن گذشته غالبا بوسیله خارجیان(اگر  نگوییم جاسوس ولی بیشتر فرستاده و مامور)کشف و نوشته شده که اگر چه اگاهیهایی برای مردمان ناآگاه نگهداشته آن زمان را در پی داشته است ولی به میزان زیای نیزبا نگاهی یکسویه و تحقیرآمیز همراه بوده است.

درباره آنچه خارجیان در باره این سرزمین نوشته و یا نشان داده­اند،بسیار کم می­دانیم(حتی اگر ارزش برخی را نفی نکنیم) به ویزه درباره گنجینه­ها و میراث­های ملی خود بسیار کمتر میدانیم.

بسیار ی از میراث­های ملی و آثار تاریخی ما در موزه­های خارج است و داستان­های غم انگیز و دردناک از انتقال بسیاری از آنها به دست کسانی حتی از خودی­ها به خارج شنیده­ایم و می­دانیم آن که چه بخش­های ازخاک ذیقیمت و تاریخی این سرزین به چه بهانه های مردم فریبی با بیل وکلنگ و یا مدرنترین ابزار حفاری زیر و رو شده و ویران شده است.

داستان را کوتاه می­کنم ولی باید برگردیم به مردمانی که یونانیان و رومیان انان را بربر می­نامیدند،چگونه در کوران سخت ترین حوادث و آوار های تاریخی به مدد هوش و شجاعت و استعداد توانسته­اند با استفاده از فرصت­های تاریخی پیش آمده سرزمین ویران خود را دانسته و نادانسته ولو به حکم غریزه حیات حفظ کرده بقای انرا تا به امروز برسانند.مساله را به صورت یک پرسش مطرح می­کنیم.

آیا میدانستیم دراین سرزمین که بخش مهمی از آن خشک و کویری است تاچه میزان آبشار و برکه­ها و دریاچه ­های کوچک وچشم نواز و گاه پنهان وجود دارد که به مدد وجود آنهادر یک نقطه غیرقابل تصور زندگی و حیات جمعی دوام یافته است. طی این سال­ها ده­ها غار زیرزمینی یافت شده که انتهایی برای آنها معلوم نیست.

آثار و بقایای زندگی انبوه مردمانی که خانه و زندگی خویش را بناچار زیر پای دشمن رها کرده و در جستجوی ریشه های خویش برای زایشی دیگر  به زیر زمین­ها پناه برده و روز ها و ماه ها و شاید سال ها در آن­ها زیسته اند،گاه یافت می­شود. این بخشی از سیمای تاریخی سرزمینی است که همواره نه تنها مورد هجوم رقیبان و غارتگران بوده بلکه بسیاری زمان ها این سرنوشت مردمی مقاوم وهو شمند بود که برای حفظ  موجودیت خود از ستم استبداد و  خشونت های قومی دینی مذهبی و نسل کشی های کینه توزانه نه فقط به زیرزمین ها که برفراز کوه ها و قله ها  پناه برده اند.این زمان کشف و باز شناخت برخی ازاین مکان­ها و بسیاری از این

زندگی­های دوگانه تاریخی در نقاط مختلف این سرزمین حیرت آوراست.

در روزگاری که برخی از مردم زندگی خودرا در تعلیق و سرگردانی و افسردگی هستند انسانهای جستجوگری که زندگی و زیبایی زا ستایش میکنند و در جستجوی آن قدم بر نقاطی میگذارند که گاه تصور حیات بر آنها مشکل است.به کمک انسان­های جستجوگری که دوست دارم آن ها را کاشفان دلایل بقای تاریخی این سرزمین بنامم برنقاطی ناشناخته از کویر­ها قدم می­گذارند که تصور حیات در آن مشکل است،گاه بر رودی کوهی با مخزنی از آب در نقطه ای پنهان می­گذرند که گاه در آن اثر و نشان حیات بسیاری انسان­های گذشته بردیواره های آن دیده می شود. وجود گاه روستاها و نقاطی سر سبز و روح­نواز پراکنده در سراسر سرزمینی است که شهرت کویر­های گسترده برجغرافیای ان سایه افکنده است.

واین تنها اشاره ای به کاری جمعی وحرکت تاثیر گذار گروه هایی از مردم ما است که تلاش درجستجوی قطعات گمشده و یا فراموش شده سرزمین خود را ضمن لذت بردن از آثار کوچک و ناشناخته و زیبا (هرچند گاه با اندوه) بر انفعال وسکون ترجیح می­دهند