سرزمین من ایران 5

سرزمین من ایران 5

در هیچ تاریخی نمی توان نقش انسانهای عاشق و فداکاری را که در فرصت های جاری و مداوم عمر خویش همواره کوشیده اند بردفتر هویت و موجودیت و واقعیت فرهنگی و زیستی زادگاه خویش برگی بیفزایند ازیاد برد.

درتاریخ هرسرزمینی گاه فرصتی فاصله ای وقفه ای سکونی(بزبان کلی تر زمان­هایی)پیش می آید که ساکنان آن فکر  می­کنند، پایان موجودیت کشور و پایان زندگی است اما تاریخ حیات بشر نشان داده که این چنین نیست و هرگز هم این چنین نبوده است.در بسیاری ازاین فاصله ها و سکون­ها بس اتفاقات رخ داده که گاه نظیر یافتن فصلی ناگشوده و ناخوانده از لابلای غبار صفحات تاریخ چهره می­نماید .هزاران نام و یا ویرانه تاریخی نشان از سرنوشت مردم سرزمین­هایی دارد که به جریان جاری سرنوشت تسلیم و گاه استحاله شده­اند.

دراینجا اما اشاره ما به مردمانی است که در نهایت که با چشمانی باز و ذهنی روشن به این فاصله ها چنگ زده و آن را به فرصتی تاریخی و میراثی درحافظه جمعی بدل کرده اند. جای آن نیست که به صدها و هزارها نمونه تاریخی اشاره کنیم زیراکه اوراق تاریخ جهان مملو ازاشکال مختلفی ازاین رویداد­هاست.

نزدیکترین نمونه برای این داستان را می توانیم در سرزمین خود جستجو کنیم که در روزگار بلند خویش بسیار ازاین وقفه ها داشته و زمان هایی که بنظر میرسید رودجاری تاریخ در مسیری گاه نادرست حرکت می­کرده است. اما  شاید بتوانیم به نمونه­هایی شایدهرچند کوچک ولی تاثیر گزار حداقل درشناخت هویت ملی اشاره کنیم.

طی سال­هایی نزدیک به امروزحرکت­های روبه رشدی درجهت  شناخت ارزش­هایی کمتر شناخته وگاه ناشناخته ازاین سرزمین رخ داده که شادی بخش و گاه حیرت انگیز است.بدون هیچ تفصیلی درمیان این حرکت­ها شاید یکی از زیبا-ترین آنها حرکت به سوی نوعی هویت شناسی است که دردرون خود شناخت مفهومی بنام سرزمین و سرنوشت شگفت آن وشناخت مردمانی از قومیت های متفاوتی که هزار رنج با رنگ های مختلف در فرهنگ خویش دارند و شناخت ارزش­های والایی از برخی واقعیت­های کمتر شناخته شده  تاریخی کمترین دستاورد­های این گونه تلاش­هاست.

ناچار از اشاره به یک واقعیت تاریخی هستیم که تاریخ و هویت ما طی دوقرن گذشته غالبا بوسیله خارجیان(اگر  نگوییم جاسوس ولی بیشتر فرستاده و مامور)کشف و نوشته شده که اگر چه اگاهیهایی برای مردمان نا آگاه نگهداشته آن زمان را در پی داشته است ولی به میزان زیای نیزبا نگاهی یکسویه و تحقیرآمیز همراه بوده است.

درباره آنچه خارجیان در باره این سرزمین نوشته و یا نشان داده­اند،بسیار کم می­دانیم(حتی اگر ارزش برخی را نفی نکنیم) به ویزه درباره گنجینه ­ها و میراث­های ملی خود بسیار کمتر میدانیم.

بسیار ی از میراث­های ملی و آثار تاریخی ما در موزه­های خارج است و داستان­های غم-انگیز و دردناک از انتقال بسیاری از آنها به دست کسانی حتی از خودی­ها به خارج شنیده­ایم و می­دانیم آن که چه بخش­های ازخاک ذیقیمت و تاریخی این سرزین به چه بهانه های مردم فریبی با بیل وکلنگ و یا مدرنترین ابزار حفاری زیر و رو شده و ویران شده است

تصویر بانویی روستایی(نشسته روی زمین)، با اینکه بی سواد بود ولی در مجسمه سازی تبحری عجیب و قوی داشت. تمام مجسمه ها و اثار وی فی البداهه بودند بدون هیچ پیش زمینه و یا حتی طرحی از قبل.