سرزمین من ایران 3

سرزمین من ایران

سرزمین من ایران 3

آیا دوست داشتن سرزمین یک امر مجرد و انتزاعی است ایا تنها دوست داشتن آب خاک هوا کوه و یا تمام اینها کافی است که بدانیم اهل یک قطعه خاک یک سرزمین ویک وطن هستیم؟ میدانیم که این چنین نیست. اولین‌بار زمانی که بعد از انقلاب اجتماعی فرانسه مفاهیمی نظیر مرز کشور ملیت و مردم نه‌تنها معنا پیدا کرد و در قانون اساسی مردم آزاد فرانسه جا گرفت زمانی درحدد دو‌قرن و نیم می‌گذرد اما تاریخ حیات بشر براین کره حاکی زمانی به ناپیدای تاریخ می‌­برد. شاید درطی این زمان امپراطوری‌ها و شاهان و حاکمان بسیار برسزرمین‌هایی با نام‌های آشور سومر ایران بابل و غیره با وسعت­‌هایی بی‌انتها حکومت کرده­اند. اما آنان تنها حاکمانی بوده­اند بر سرزمین­‌هایی بدون مرز بدون هویت و جدا از یکدیگر بودند که تنها به نام زمامداران و سلسله­‌ها شناخته می‌شدند. و در اولین فرصت از هم می­ گسیختند.

داستان حضور این ملیت­‌ها و مذاهب و اقوام و نژاد­های متفاوت و اینکه چگونه به حکم یک اراده و همبستگی جمعی در شکل­ دهی مفهومی بنام سرزمین و کشور نقش داشته است و به آن فرهنگ و هویت‌بخشیده است قدمتی به همان طول تاریخ دارد که بحث دیگری می‌­طلبد. آنچه اکنون می‌­توان گفت اینکه سرزمین ما نیز نیز این مسیر رنگارنگ را طی زمانی طولانی و در مسیری دشوار و پر آشوب طی کرده و در کوره حوادث ایام پخته و ذوب شده تا امروز که سرزمینی به نام ایران و مردم ایران توانسته ماهیت و هویتی بیابد و بدون خواست و اراده و زمان مشخصی با ذات و ذهن مردمانی که ایرانی نامیده می‌­شوند آمیخته شود.

اما این یک سوی مساله است و سوی دیگر نگاه و احساس ما به این سرزمین است که گاه آنرا ملامت می‌کنیم گاه از آن گله مندیم و معتقدیم قدر مردم خود را نمی‌­داند و از این‌رو گاه به آن پشت می‌­کنیم. اما این سرزمین مادر ماست و همواره یاد و قدر فرزندان خودرا شاید گاه خیلی دیر می‌­داند. صفحات تاریخ این سرزمین مملو از نام و یاد و یاد­بودهای یاران و هم دلانی است که بسیاری از اوقات آن­ها را نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم که درکدام نقطه و گوشه این سرزمین پای بر خاک نهاده و در چه لحظه‌هایی از زمان پای به صفحه تاریخ گذارده‌اند.