برخی نظریات روشنفکری و فیلسوفانه دوست داشتن خاک وطن وسرزمین را علایقی واپسگرایانه و بی معنی می دانند ازاین دست افکار درتمام زمانها به خصوص درقرون پسا صنعتی و معاصر زیاد داشته ایم بی معنی بودن تاریخ هنر فرهنگ هویت هنوز فراموش نشده،و درکمتراز دوقرن پیش بود گروهی ازمعتقدان به فلسفهای خاص معتقد بودند که هنر از دستآوردهای سرمایه داری وامری ارتجاعی است و آثار تاریخی و موزه ای را باید منهدم کرد غْرض ازاین بحث آن است که با این حال همچنان انبوه کثیری از مردم جهان مفهومی بنام سزرمین و وطن را دوست دارند و برای اعتلا آن تلاش کرده و به خاطر آن مبارزه میکنند و جان میبازند.
این که چرا انسان به زمینی که نام زادگاه او را دارد این گونه وابسته می شود لازم نیست به بحثی چندان عمیق و فلسفی به پردازیم تاریخ بهترین شاهد برانکه غالب سرزمینهایی که برکره خاکی باقی ماندهاند،بارها و بارها مورد هجوم و تجاوز قرار گرفتهاند خاکشان زیر و رو شده و مردمانشان زیر سنگین ترین فشارها برای استحاله شدن قرار گرفته اند ولی کمتر سرزمینی را سراغ داریم که اگر در کشاکش پایان ناپذیر مردمان ازبین نرفته باشد،تلاشی نکرده که نام و هویت وتاریخ خود را در محدودترین حد ممکن ولو در دالانهای زیر زمینی و قله های کوهها و نهانگاهها حفط کند و از این دوران همه ملتها در تاریخ خویش بسیار داشته اند.
بجز این واقعیت قابل بحث وگسترده که به اشاره گذشتیم،در هیچ تاریخی نمی توان نقش انسانهای عاشق و فداکاری را که در فرصت های جاری و مداوم عمر خویش همواره کوشیدهاند بردفتر هویت وموجودیت و واقعیت فرهنگی و زیستی زادگاه خویش برگی بیفزایند ازیاد برد
راه دوری نمی رویم طی سالها ودهه های اخیر خواسته و ناخواسته شاید به دلیل محدودیتهای اجتماعی ونوعی بسته شدن راه-های برخورداری از امکانات بعضا گسترده و متنوع دنیا-های دیگر فرصتی عجیب وشاید نادر پیش آمد که نوعی فعالیت ملی وفرهنگی و خواسته و ناخواسته (شاید نیز تنها درگشت و گذاری تفننی) شناخت نوینی از ثروتها و امکانات ملی و برخی جایهای ناشناخته طبیعی ایران صورت گیرد.کشف شهرها و روستاها،کوهها و غارها چشمهها وآبشارها با زیباییها و جذابیتهای گاه حیرتانگیر که به مدد رسانه های جمعی و گاها شخصی، به ما نشان می دهد که در سرزمینی وسیعتر وگسترده تر و دوست داشتنیتر ار قبل زندگی می کنیم واین تنها دست آوردی اندک از روی کردن نسل جوان به بازشناسی سرزمین خویش است.