سرزمین من ایران 2

سرزمین من ایران

سرزمین من ایران 2

در تاریخ هر سرزمینی گاه فرصتی فاصله‌ای وقفه‌ای سکونی (بزبان کلی‌تر زمان­‌هایی) پیش می‌آید که ساکنان آن فکر می‌­کنند، پایان موجودیت کشور و پایان زندگی است اما تاریخ حیات بشر نشان داده که این چنین نیست و هرگز هم این چنین نبوده است. در مسیر بسیاری ازاین فاصله‌ها و سکون­‌ها بس اتفاقات رخ داده که گاه نظیر یافتن فصلی ناگشوده و ناخوانده از لابه لای غبار صفحات تاریخ چهره می‌­نماید. هزاران نام و یا ویرانه تاریخی نشان از سرنوشت مردم سرزمین­‌هایی دارد که به جریان جاری سرنوشت تسلیم و گاه استحاله شده­اند.

در اینجا اما اشاره ما به مردمانی است که در‌نهایت که با چشمانی باز و ذهنی روشن به این فاصله‌ها چنگ‌زده و آن را به فرصتی تاریخی و میراثی در حافظه جمعی بدل کرده‌اند. جای آن نیست که به صدها و هزارها نمونه تاریخی اشاره کنیم زیرا که اوراق تاریخ جهان مملو از اشکال مختلفی ازاین رویداد­هاست.

نزدیکترین نمونه برای این داستان را می‌توانیم در سرزمین خود جستجو کنیم که در روزگار بلند خویش بسیار ازاین وقفه‌ها داشته و زمان‌هایی که به‌نظر می‌رسید رود جاری تاریخ در مسیری گاه نادرست حرکت می‌­کرده است. اما شاید بتوانیم به نمونه­‌هایی شاید هرچند کوچک ولی تاثیر‌گزار حداقل در شناخت هویت ملی اشاره کنیم.

طی سال­‌هایی نزدیک به امروز حرکت­‌های روبه رشدی درجهت شناخت ارزش­‌هایی کمتر شناخته و گاه ناشناخته ازاین سرزمین رخ داده که شادی بخش و گاه حیرت‌انگیز است. بدون هیچ تفصیلی درمیان این حرکت­‌ها شاید یکی از زیبا‌ترین آنها حرکت به‌سوی نوعی هویت‌شناسی است که در درون خود شناخت مفهومی بنام سرزمین و سرنوشت شگفت آن و شناخت مردمانی از قومیت‌های متفاوتی که هزار رنج با رنگ‌های مختلف در فرهنگ خویش دارند و شناخت ارزش­‌های والایی از برخی واقعیت­‌های کمتر شناخته شده تاریخی کمترین دستاورد­های این‌گونه تلاش­هاست.

ناچار از اشاره به یک واقعیت تاریخی هستیم که تاریخ و هویت ما طی دو‌قرن گذشته غالباً بوسیله خارجیان (اگر نگوییم جاسوس ولی بیشتر فرستاده و مامور) کشف و نوشته شده که اگر چه اگاهی‌‌هایی برای مردمان ناآگاه نگهداشته آن زمان را در پی داشته است ولی به میزان زیادی نیز با نگاهی یک‌ سویه و تحقیرآمیز همراه بوده است.

درباره آنچه خارجیان در باره این سرزمین نوشته و یا نشان داده­اند، بسیار کم می­دانیم (حتی اگر ارزش برخی را نفی نکنیم) به‌ویژه درباره گنجینه­‌ها و میراث­‌های ملی خود بسیار کمتر میدانیم.

بسیار‌ی از میراث­‌های ملی و آثار تاریخی ما در موزه­‌های خارج است و داستان­‌های غم‌انگیز و دردناک از انتقال بسیاری از آنها به‌دست کسانی حتی از خودی­‌ها به خارج شنیده‌هایم و می­دانیم آن که چه بخش­‌های از خاک ذی قیمت و تاریخی این سرزمین به چه بهانه‌های مردم‌فریبی با بیل و کلنگ و یا مدرن‌ترین ابزار حفاری زیر و رو شده و ویران شده است.

داستان را کوتاه می‌کنم ولی باید برگردیم به مردمانی که یونانیان و رومیان انان را بربر می‌­نامیدند، چگونه در کوران سخت‌ترین حوادث و آوار‌های تاریخی به مدد هوش و شجاعت و استعداد توانسته­اند با استفاده از فرصت­‌های تاریخی پیش‌آمده سرزمین ویران خود را دانسته و نادانسته ولو به حکم غریزه حیات حفظ کرده بقای آنرا تا به امروز برسانند. مساله را به‌صورت یک پرسش مطرح می‌­کنیم.

آیا می‌دانستیم دراین سرزمین که بخش مهمی از آن خشک و کویری است تا چه میزان آبشار و برکه‌ها و دریاچه‌های کوچک وچشم‌نواز و گاه پنهان وجود دارد که به مدد وجود آنها در یک نقطه غیرقابل تصور زندگی و حیات جمعی دوام یافته است. طی این سال­‌ها ده­‌ها غار زیرزمینی یافت شده که انتهایی برای آنها معلوم نیست.

آثار و بقایای زندگی انبوه مردمانی که خانه و زندگی خویش را به ناچار زیر پای دشمن رها کرده و در جستجوی ریشه‌های خویش برای زایشی دیگر به زیر زمین­‌ها پناه برده و روز‌ها و ماه‌ها و شاید سال‌ها در آن­ها زیسته‌اند، گاه یافت می‌­شود. این بخشی از سیمای تاریخی سرزمینی است که همواره نه‌تنها مورد هجوم رقیبان و غارتگران بوده بلکه بسیاری زمان‌ها این سرنوشت مردمی مقاوم و هوشمند بود که برای حفظ موجودیت خود از ستم استبداد و خشونت‌های قومی دینی مذهبی و نسل‌کشی‌های کینه‌توزانه نه‌فقط به زیرزمین‌ها که برفراز کوه‌ها و قله‌ها پناه برده‌اند. این زمان کشف و باز شناخت برخی ازاین مکان­‌ها و بسیاری از این زندگی­‌های دوگانه تاریخی در نقاط مختلف این سرزمین حیرت‌آور است.

در روزگاری که برخی از مردم زندگی خودرا در تعلیق و سرگردانی و افسردگی هستند انسان‌های جستجوگری که زندگی و زیبایی‌زا ستایش می‌کنند و در جستجوی آن قدم بر نقاطی می‌گذارند که گاه تصور حیات بر آنها مشکل است. به کمک انسان­‌های جستجوگری که دوست دارم آن‌ها را کاشفان دلایل بقای تاریخی این سرزمین بنامم نقاطی ناشناخته از کویر­ها شناخته می-شود گاه بر رودی کوهی با مخزنی از آب در نقطه‌ای پنهان می‌­گذرند که گاه در آن اثر و نشان حیات بسیاری انسان­‌های گذشته بردیواره‌های آن دیده می‌شود. دیدار روستاها و نقاطی سر سبز و روح­نواز پراکنده در سراسر سرزمینی که شهرت کویر­های گسترده بر جغرافیای آن سایه افکنده است. گاه دل انسان را مملو از شادی می‌سازد.

واین تنها اشاره‌ای به کاری جمعی و حرکت تاثیر‌گذار گروه‌هایی از مردم ما است که تلاش در جستجوی قطعات گمشده و یا فراموش شده سرزمین خود را ضمن لذت‌بردن از آثار کوچک و ناشناخته و زیبا (هرچند گاه با اندوه) بر انفعال و سکون ترجیح می‌­دهند.