همسايه عزير ما پرويز كلانتري – 2

از آن زمان که افتخار همراهی و همکاری با پرویز کلانتری این هنرمند برجسته و فروتن را با عنوان یکی از اعضاء هیأت مؤسس انجمن پژوهشگران و هنرمندان دوستدار قالی پیدا کردیم، نزدیک به سه سال می گذرد و ما در این مدت دریافتیم که راه و سوی کسانی که خود را بنوعی وامدار سرنوشت این سرزمین می دانند تا چه حد به یکدیگر نزدیک است. چه سعادتی بود اگر تمام این پویندگان راه رشد ملی یکدیگر را می یافتند و دست در دست یکدیگر می نهادند. تلاش در راه نجات فرش دستباف به ما این توفیق را داد که با پرویز کلانتری همسایه شویم و ایکاش که فرش ایران روزی بتواند سعادت همسایگی با سایر فرهیختگان و عاشقان این سرزمین را بیاید. به لطف پرویز کلانتری در یکی از بخشهای مصاحبه پیوستهای که کتاب ماه با وی داشت در موزه همیشه مهمان پذیر فرش و خدمت سرکار خانم دادگر مهمان شدیم بخش اول این مصاحبه در شماره قبل به چاپ رسید و در این شماره بخش نهایی مصاحبه یاد شده تقدیم می شود. مصاحبه کنندگان و نمایندگان گرامی کتاب ماه آقای بطحایی و خانم بیژنی بودند.

صوراسرافيل : بايد بگويم در مطلبي كه شما بيان كرديد يك بحث خيلي حساس امروز ايران را مطرح كرديد، اين در واقع يعني نوآوري و اين كه اين مرز نوآوري كجاست الان خيلي مطلب مهمي است، چون الان خيلي ها به طبل اين نوآوري مي كوبند به بهانه اينكه فرش ايران خواستار ندارد ! حالا بگذريم كه جزء يكسري از بهانه هايي است كه براي توجيه بلايي كه سر فرش آوردند. ولي اين واقعاً به صورت يك بحث علمي در فرش ايران مطرح است كه وقتي ما مي گوييم نوآوري يعني چه ؟ اولاً اين كه البته خانم دادگر توضيح دادند صحبتهاي من بحثي نبود كه حتماً حفظ شخصيت فرش درست است . ولي اين لزوماً به آن مفهوم نيست كه اين در چارچوب لچك ترنج و يا منطقه اي در چارچوب آنها  مطرح باشدحفظ سنت درست است البته تا حدودي كه آن هم حتماً قابل ترديد است. و همانطور كه گفتيم در فرش ايران آن پرنسيو ها به هيچ وجه نه تنها جاري نيست بلكه خيلي وقتها ضد ارزش هم تلقي مي شود يعني آنها مي زنند از مرزهاي حاشيه بيرون و نمي دانم آن طور كه دلشان مي خواهد ذهن سيالشان كار مي كند ولي آن مورد كه گفتيد متوجه نشدم كه از روي شاهنامه ، نقاشي كرده اند يا فرش بافته اند؟

كلانتري – نه اول نقاشي كرده بودند مثلاً آن بچه اي كه در راور كرمان است اول نشسته يك ضحاك ماردوش را به صورت بسيار بامزه نقاشي كرده بود بعد به كمك مربي اش روي قاليچه كوچك يك چيزي بافته است. نتيجه اين شد كه ما يك مجموعه اي يك كلكسيوني از قاليچه هايي داشتيم با موضوع شاهنامه.

صوراسرافيل- خوب ببينيد وقتي صحبت از نوآوري مي كنيم نمونه مورد نظر آن عشق ناشي از تعصب ملي شماست و بر همين اساس گفتيد كه نقش شاهنامه را ببافند. الان هم بحث مي كنم كه خودمان في نفسه اشكالي نداريم اما وقتي مي آيند و به خاطر مرگ فلان شاهزاده خانم خارجي پيشنهاد مي كنند كه سه هزار تا عكساو را اگر ببافيم مي توانيم اينها را راحت بفروشيم و گاهي بدتر از اين يعني برخي فرشهاي ضد اخلاق و ضد ارزش رو سفارش مي دهند حالا ما برگرديم به آن جنبش كه شما مي گوئيد، فرض كنيد شاهنامه را ببافيم. هيچ اشكالي ندارد اما اگر هر كسي آمد و گفت كه من اين نقشه را طراحي كردم آن را واقعاً به عنوان فرش ايران تلقي كنند،بايد ديد كه اين فرش مال كجاست ؟ كجايي است ؟ يعني شما تا نگوئيد كردستان، اين هويت كردش را پيدا نمي كند بنابراين بايد رشته ي اتصال هويتش را تعيين كند بنابراين ، تجربه هاي نو به عنوان هنر فردي ،نظر فردي يا يك تجربه ي مشخص هيچ اشكالي ندارد مهم اين است كه آن ارز ش فرهنگي را داشته باشد كما اينكه اين تجربه را ما در طول فرش ايران داشتيم طراح بلغاري داشتيم آمده طرح داده و اين طرح جا افتاده در فرش ايران، به دليل اين كه با فرهنگ ما همخواني وسنخيت داشته است ولي شايد دهها ،هزاران طرح داده مي شود ولي هيچ كدامش جا نيفتد. اين كه مي گويم به عنوان هنر تجربه شخصي – هيچ اشكالي ندارد به عنوان بزرگترين نمونه اش آقاي عرب زاده است. آقاي عرب زاده يك سري كارها شخصي ارائه كرد كه خوب بود. اين آدم هم هنرمند بود هم هنر ايران را مي شناخت و شاگرد كمال الملك بود.شاگرد هاديخان تجويدي بود و در رنگرزي و نگاه رنگي استاد بود و طراح فرش هم بود. فرش هايش هم بي نهايت زيباست و تجربه هاي او هم تجربه هاي قشنگي است، ولي شما فرش عرب زاده را با تمام اين ويژگي هايي كه دارد نمي توانيد ببريد مثلاً به منطقه ي كرمان ، براي اينكه اصلاً مارك عرب زاده روي آن است ممكن است بگويند فرش عرب زاده ، ولي نمي توانند بگويند فرش كرمان، نتيجه اش اين است كه برخي اين كار را كردند و شكست خوردند تجربه ي شخصي اگر بتواند با فرهنگ خودش را همساز كند جا مي افتد اگر هم نه خود به خود از عرصه ي فرهنگ زودوده مي شود.

ماه نو- سؤال من اين است نقش هنرمند در اين انجمن در اين كار در اهدافي كه براي انجمن تعريف شده چيست؟

صوراسرافيل : البته من اول مي خواستم بگويم كه افتخار مي كنيم كه اقاي كلانتري با ما همراه شدند، اعتبار ايشان خيلي به ما كمك كرد ولي ما خودمان به نوعي مشكل با عنوان انجمن داريم، زيرا با اين كه در اهداف ما پيش بيني كرده و بسيار مصريم كه انجمن نه تنها اين پژوهشگران و هنرمندان را در بر گيرد بلكه بايد اين توده انبوه قالي باف و ساير وابستگان اين حرفه را نيز شامل شود.به همين دليل در صدد آن هستيم كه يك اسمي پيدا كنيم كه بتواند جامعه فرش ايران را در نظر بگيرد. اما مسئله هنرمند در اين مملكت خودش به نوعي قابل بحث است. در فرش شهري بار هنري فرش به دوش طراح است، يعني كار تكنيكي اش به دوش استاد قاليباف است اما در آن بخش روستايي ، عشايري كه من تأكيد كردم و شرح دادم،  بار هنري فرش بر دوش بافنده است يعني اين بافنده است كه وقتي مادر نقشي را بافته و دختري مي بافد چيز ديگري خواهد شد. وقتي ما مي گوييم فرش ذهني، اين معنايش اين نيست كه بافنده آن را همين جوري مي بافد، مفهومش اين است كه اين 2000 سال تجربه تاريخي در ذهن و انديشه او هست، منتها وقتي اين را به كمك ذهنش روي ايستگاه مي آورد يا با يك امپرسيون جديدي مي آورد. معمولاً در قديم يك واگيره هايي داشتند وقتي نقشه نبود و در دهات و روستا كمتر نقشه به اين مفهوم كلاسيك شطرنجي وجود داشت اين واگيره هاي كوچك كه در جاي خودش بسيار زيباست يعني اگر كسي بتواند از اين تعدادي از اينها گردآوري كند يك مجموعه هنري باارزش مي شود . اين ها بافته هاي كوچكي بودند از نقشه هاي مختلف و خود آن ها اينها را بافته بودند. يعني خيلي تابع منطق دقيق و علمي نبود، ولي خوب زيبا و بيشتر غريزي و حسي و عاطفي بود. مثلاً فرض كنيم در هر خانه اي 5 تا از اينها بود ، مثلاً نقشي از ماهي كه مادر مي بافت با آنچه دخترش مي بافت با آن متفاوت بود. حتي بافته يك خانه با خانه ي ديگر متفاوت بود و بافته ي يك روستا با روستاي همسايه اش فرق داشت. تا اين در پهنه ي گسترده ببينيد چه انبوه متكثري از اين فرش هاي گونه گون و زيبا با آن ديدگاههاي انساني وجود داشت كه ما بايد به دنبال همين زيبايي و گوناگوني برويم. 

كلانتري – نقشه در اشكال گوناگون ؟

 صوراسرافيل- بله همين است كه، فقدانش را تأسف مي خوريم. يعني اين نقشه را مي گيرند مي برند روي كامپيوتر تثبيتش مي كنند، صنعتي اش مي كنند، بعد هم دكمه را مي زنند يعني آن تكثر گوناگوني را كه ناشي از حضور انسان بود به آن فرش بها داده بود به برگه دقيق محاسباتي و قابل تكثير تبديل مي كنند اين را ما خودمان نمي شناختيم، هنوز هم نمي شناسيم ولي آن را اروپايي  مي شناخت بنابراي مسأله هنرمند براي ما به آن مفهومي كه در عرف تلقي مي شود نيست.

كلانتري – حالا گرفتم شما چه مي گوييد.

ماه نو – ممكن است توضيحي راجع به جشنواره شانه بلورين بدهيد.

صور اسرافيل : اين جشنواره در واقع براي احياء هويت و اصالت از دست رفته فرش ايران به وجود آمده است و كساني كه بنوعي بتوانند از طريق يك نقشه يا يك شيوه بافت را احياء كنند جايزه داده مي شود يا تشويق مي شوند. به كساني كه واقعاً طراح هستند و نوآوري مي كنند و انديشه به كار مي برند ، نيز جايزه داده مي شود و مورد تشويق قرار مي گيرند. متأسفانه توان نوآوري در فرش مقدار زيادي آسيب ديده كه اگر لازم شد من توضيح خواهم داد.

كلانتري – ارتباط هنرمند با انجمن دو سويه است . من خودم علاقه اي كه به اين جريان دارم يعني علاقه و، ارتباط من از مجموعه همراه با عشاير ايران شروع شد. در آن مجموعه من متوجه هندسه زيباي دست بافته هاي عشاير شدم . بنابراين اينها مركز نقاشي هاي اين دوره من قرار گرفته اند . چنته ها ، گليم ها و همين طور خود زندگي عشاير ولي به خصوص وقتي يك قاليچه يا گليم يا يك چنته در اين جا نقاشي مي كردم با دقت نقاشي مي كردم.همين الان به يكي از محققين فرش تركمن آقاي نيازي داشتم مي گفتم ، گفتم سخت ترين قسمت كار من پرداختن به كار موتيفهاي تركمن بود، چون هندسه خيلي دقيق و پيچيده اي دارند خيلي با دقت اينها را مي كشيدم بنابراين هنرمند فقط دهنده نيست ،گيرنده هم هست.من جزء آن دسته آدمهايي بودم كه مي گرفتم، يعني اين موتيفها را مي بلعيدم. اين را كه مي ديدم به شدت خوشم مي آمد و در متن نقاشي ام از اينها استفاده مي كردم من فكر مي كنم گرافيستهاي ما بي نياز از اين نيستند كه به اين موتيفها نگاه كنند. براي كارهاي حرفه اي خودشان پوستر ، نقاشي ، كتاب به مناسبت استفاده كنند. بنابراين هنرمند فقط صادر كننده نيست كه يك نقشي را بدهد و بگويد اين قاليچه شود. مي تواند آن هم باشد. كما اينكه به طور سنتي همين جا يك فرش خيلي زيبايي است از يك طراح اصفهاني تمام حيوانات را در اين فرش طراحي كرده و چقدر زيبا ازعهده برآمده است. گاهي اوقات هنرمندان دهنده هستند به فرش اما از آن طرف مي توانند گيرنده باشند و اگر گيرنده باشند نقاشي ها و آثارشان هويت ايراني پيدا مي كند.اصلاً چه طور ممكن است آدم ايراني باشد يك عمر زيرپايش روي قاليچه بزرگ شده باشد و اين هويت را درك نكند.فرشي در كودكي من در خانه ما بود، نقش خاصي داشت مال زنجان بود. هنوز اين در رسوبات ذهن من است، بخصوص رنگهاي قشنگ آن فرش .چه طور ممكن است آدم يك هنرمند ايراني باشد و از اينها تأثير نگرفته باشد.بنابراين اين دو سويه است.

 صوراسرافيل- ببخشيد بحث من در مورد كلمه هنرمند به طور اعم است. يكي از انگيزه هاي به وجود آمدن انجمن اين بود كه ما اين فرش را از محدوده آن تفكر سنتي و تجاري خارج كنيم و ضرورت داشت كه اين را در حوزه گسترده و هنرمندان و فرهيختگان ببينيم، كه بيايند منظورم عاشقان فرش است از ، سينماگر و نقاش و…همه مي گويند كه ما يك تجربه داريم و دوست داريم و هيچ كدام از اينها به پا عرصه حمايت از اين هنر ملي نگذاشته اند.به همين دليل اولين نماد و نمونه انتخاب، جناب آقاي كلانتري بودند به عنوان يك نقاش شناخته شده و صاحب نام و در ساير عرصه ها افرادي همچون جناب آقاي تناولي بودند كه خودشان هم سابقه دارند. از محققان برجسته مثل آقاي مرزبان دعوت كنيم تا در همايشهاي فرش صحبت كنند اين باعث شود كه سابقه فرش در حوزه هاي مردم شناسي باستان شناسي و تاريخ شناسي و اسطوره شناسي از زبان اينها واقعاً شناخته شود فرش واقعي در جايگاه خودش قرار بگيرد.

ماه نو- اگر من درست دريافته باشم، شما اعتقاد داريد كه هويت ملي وجود دارد و ايراني ها مي توانند از يكي از دستاويزهاي دريافت هويت ملي كه فرش باشد به هويت ملي شان دست پيدا كنند و دلتان مي خواهد كه مجموعه پژوهشگراني كه در اين حوزه كار مي كنند در انجمن شما جمع شوند، مجموعه هنرمنداني كه اعتبار دارند در اين جا گرد هم آيند تا همه ايراني ها را متوجه آن فراورده اي بكنند كه زير پايشان است. حالا چه بخش هنري و چه بخش ملي بيشتر به بحث عرق ملي مي خواهيم بپردازيم. من درست حرف مي زنم؟

صور اسرافيل – خوب يعني عرق ملي بايد باعث شود كه هويت خودمان را حفظ كنيم يعني بتوانيم برانگيزانيم خيلي واضحتر بگويم كه ما اعتقاد داريم هنر ملي ما شعر و فرش است.يعني شما به هيچ ترتيبي ، هيچ هنري را به وسعت فرش نمي توانيد داشته باشيد به غير از شعر كه يك مقدار گسترده است آن هم به دليل منش عرفاني و روحي خاص ايرانيان است و ما هيچ هنري را در ايران نداريم كه مثل فرش جامع و فراگير باشد.

كلانتري : يك معناي ساده حرف خانم صوراسرافيل اين است كه شما اگر در دورافتاده ترين روستا كه برويد نقاشي پرويز كلانتري روي ديوارش نيست اما يك فرش در خانه اش است. اين يك هنر مردمي است اصلاً ايراني با فرش زندگي مي كند.

ماه نو- موقعيت فرش شبيه موقعيت گندم در ايران است يعني اينكه همان طور كه گندم در هر جاي ايران شد عمل مي آيد ، مثل نقشي كه برنج در هندوستان دارد، در هر كجاي ايران كه توانستند فرش را بافتند از آن استفاده كردند. هر كسي به اندازه وسع خودش  خريدار فرش شد .يك كسي توانست فرش كوچكي خريد، ديگري يك فرش بزرگ خريد و ديگري براي كاخش سفارش بافت فرش چند صد متري را داد. با روح ايراني قاطي شد يعني از ريشه گرفت و آنرا از شكل و از زيرانداز خارج كرد و هنري اش كرد و نقش و نگار به آن داد و خوب اين سازمان به هم خورده اين را بايد باور كنيم كه اين سازمان به هم خورده است.

كلانتري – ببينيد ديد اصلاً اين نيست. هدف، رابطه عاطفي ايراني با فرش است ما بحثمان اين است كه اين يك رابطه هزاران ساله است و ايراني خيلي به طور طبيعي با اين هنري كه جنبه كاربردي دارد زندگي كرده و زندگي مي كند .حالا سازمانها و نهادها بعدها آمدند. ممكن است حتي يك روستايي را پيدا كنيم كه پول نداشته باشد فرش بخرد، اما آن رابطه عاطفي را با فرش دارد. توجه مي كنيد.نكته دقيق اينجاست.

ماه نو- بله نظرم همين بود.در واقع اين گستردگي يعني اينكه شما در ايران هر روستايي كه برويد گندم و نان مي خوريد .

خانم صوراسرافيل : اين مقايسه درست نيست.نگاه شما به گندم نگاهي است مادي كه روح و فرهنگ و هويت در آن دخالت ندارد.اگر به جاي مصرف كننده شما بافنده بوديد كه در هر منطقه از ايران با شكل و متأثر از فرهنگ و هويت خودش فرش بافته يعني اين يك پيوند كم نظيري است. شما فرهنگ لري را اگر فرشش مي شناسيد، درست مثل يك ديكشنري. شما اگر فرش بلوچي را ببينيد دقيقاً آن روح سرگردان و فقر آوارگي مداوم و رنگهاي بعضاً تيره را و سيلان تاريخ و حيات اين قوم را خواهيد ديد. شما در دنيا همچين چيزي نمي بينيد. هيچ كجاي دنيا چنين پديده اي وجود ندارد. اين پراكندگي اقوام و اين تعدد اقوام و بعضاً اين تضادي كه بين اين فرهنگ ها و قوميت ها بوده اين را بتواند. يك فرش دستباف نشان دهد. البته ساخته هايي دارند مثل مجسمه و سفال و خط ولي نه به اين وسعت تاريخ كه در اين فرشها است. مثلاً الان يك فرشهايي است كه آقاي مهندس ملول در اين كتاب خود جمع آوري كرده كه به آنها فرشهاي مشاهير مي گويند ، كه دقيقاً براي دوره خاص تاريخي است كه به زبان زمان مشروطيت نزديك است يعني اين ها توجه كرده بودند كه در دنيا آدمهاي بزرگ هستند لازم است كه ما اينها را بشناسيم و اينها براي اينكه بگويند ما مثلاً اين علاقه را داريم صورتهاي اين آدمها را روي فرش پياده مي كردند تا يك دوره تاريخي خاص را قشنگ به شما دهد.يك دوره خاص همان فرشهاي بزرگ پارچه صفوي است، براي اينكه ايران قدرت داشت،پول داشت، امكانات داشت.يك دوره براي فرشهاي كوچك پارچه است.

شما بسياري از تاريخ اين مملكت را در فرش مي خوانيد ، بنابراين اين چيزي نيست كه آدم بگويد واقعاً مثل گندم است. مي دانم اين مقوله كه ما مطرح مي كنيم خيلي نياز به بحث دارد، يعني حتي تاجر صد ساله اي كه مدعي است فرش را مي شناسد اصلاً برايش مطرح نيست .شايد در هنرهاي ديگر ببيند، اما در فرش نمي بيند. نه اينكه نقاشي و … ارزش خاص خود را ندارد ولي همه اينها از فرش قدمت كمتري داشته و عمدتاً از غرب آمده اند.

كلانتري – حرف شما را قبول دارم براي اينكه ببينيم فرش چقدر مردمي و كاربردي است ببينيد يك هنر خيلي به اصطلاح تي پيكال    ايراني مينياتور است.اما اگر شما برويد در خانه يك روستايي در همدان ممكن است مينياتور نداشته باشد ولي در خانه اش حتماً فرش دارد بنابراي ملي ترين هنر ايراني مي شود گفت فرش است.

ماه نو- حالا اين هنرمندي كه اين جا ايستاده در جهان امروز با اين تعريفي كه ما در سال 1983 از هنرمند داريم اين هنرمند در اين سازمان چه كار مي خواهد بكند؟

كلانتري –  شما اسم سازمان را به كار مي بريد آقاي پرويز تناولي پس از يك مهاجرت طولاني وقتي برگشت گفت من خيلي مشتاقم بدانم كه آن تجربه اي كه ما كرديم به عنوان هنرمند آمديم سراغ فرش ( چون انجمن دوستداران فرش قبلاً اينها بودند كه درست كرده بودند ) من مشتاقم بدانم كه همتايان امروز من چه نگاهي به فرش مي كنند و خيلي كلافه بود از اينكه هنرمند معاصر ما حداقل يك نيم نگاهي به اينها نمي كند. كوشش انجمن براي همين است كه بگويد ترابخدا يك نگاهي به اين هنرهاي ملي كنيد.بعضي از آنان مي آيند مثلاً محمد ابراهيم جعفري خيلي به موضوع فرش علاقه مند است ولي بقيه نمي دانم از كنارش رد مي شوند.ما نمي خواهيم بخشنامه صادر كنيم كه همه هنرمندان بيايند، نه ما فقط فكر مي كنيم كه چقدر خوب است كه يك نگاهي كنند.اين مجله كه درمي آورند تلاششان براي همين است. كاري كه موزه مي كنند و نمايشگاه مي گذارد تلاشش اين است كه به نسل بعد بگويد كه نگاه كنيد به اينها.اجداد شما يك همچنين چيزهايي مي بافتند.

صوراسرافيل –  من در تكميل صحبت ايشان مي خواهم بپرسم منظور شما اين است كه دفاعي كه ما از اين گذشته مي كنيم امروز جوابگو نيست ؟

ماه نو- پشت صحبت من اين بود كه يك مقدار آهن  سرد را كوفتن است.

صوراسرافيل – خير ، اتفاقاً من اين سؤال را از آقاي كلانتري مي كردم و گفتم شما فكر مي كنيد با ديدگاه شما تا چه حد اين هنرهاي سنتي و بومي دوام مي آورد؟ولي يك سؤال شما بايد بگويم كه دفاع ما از فرش بعنوان هنري كهن و به نوعي سنتي و ريشه دار است.اما بايد بگوئيم كه درست كه فرش سنتي كهن است اما لزوماً سنتي و به آن مفهوم كهنه نيست يعني اينكه فرش هميشه پويا بوده دليلش هم اينكه در زمان صفويه فرش صفويه بوده، زمان قاجار فرش قاجار بوده زمان پهلوي فرش پهلوي بوده و امروز هم با همه آسيب هايي كه ديده فرش ايراني سنتي است كه به نوعي پويا است.يعني مثلاً تاجر اروپايي مي گويد كه من فرش اسليمي نمي خواهم فرش شكارگاه نمي خواهم فرش تيره نمي خواهم. ما مي گوييم بيست هزار نقطه قاليباف داشتيم در همين بيست هزار نقطه به دليل نوع تكثر وcomlnation   طرحها كه مثلاً يك واگيره را يك نوع مي بافتند مثلاً ما مي رسيم به دامنه متنوع يك ميليون فرش. رنگ صورتي مي خواهيد داشتيم رنگ زرد مي خواهيد داشتيم رنگ آبي داشتيم طرحهاي كم نقشه و شكسته داشتيم، منتها به دليل ناداني ها و ناشناخته بودن ذات فرش و عدم حمايت اينها از بين رفته است. يعني ما به نوعي مي توانيم جوابگوي نياز امروز كه فرش مدرن مي خواهد و فرش كم نقشه مي خواهد و فرش رنگ روشن مي خواهد جوابگو باشيم،منتها ما اين مطالعه و تحقيق را روي فرشهايمان نكرديم.

ماه نو- ببينيد يك تضادي دروني در اين حرف شماست. از يك طرف فرش كاملاً مردمي است يك هنر اين قدر مردمي چرا رها است؟

صوراسرافيل- رها در دل مردم است. بلوچ آزاد است آن طور كه مي خواهد فرشش را ببافد ، تركمن مي خواهد آن طور كه مي خواهد فرشش را ببافد.

ماه نو- نه بدون قاعده نيست، رها به معني اينكه هيچ نگاه رسمي به آن ندارد. هيچ بايد و نبايدي براي آن نيست. خوب رها منظورم از اين نظر است نه بي قاعده ! خوب.ولي شما مي گوييد حمايت شده يا نشده،ببينيد حمايت همين بايدها و نبايدها را ايجاد مي كند مگر نمي خواهيد بكنند چرا ؟ بايد اين را حمايت كنيم حمايت از چي .حمايت از چه نظر ؟

 صوراسرافيل- خوب ببينيد اين يك بحث گسترده اي است، اولاً چون فرش بلوچ مطرح شد ، به اين مفهوم نيست كه اين فرش چارچوب ندارد و رهاست بلكه دقيقاً چارچوب دارد. يعني حتي اگر يك مقداري از آن چارچوب سنتي و بومي بيرون بيايد ديگر آن فرش تركمن و بلوچ نمي شود، يعني در عين حال دقيق ترين قواعد را دارد. يكي از مشكلات ما اين است كه فرش نائين را برده اند در خراسان ، آن فرهنگ نشان مي دهد كه اين فرش ، فرش نائين است. خود نائين اين نقش را از اصفهان گرفته ولي آن قدر اين طرح با خودش تطبيق داره كهتأثير موقعيت كويري را در آن مي بينيد. اينكه ما مي گوييم حمايت به خاطر آن چارچوبهايي است كه شكسته شده است، يعني به دليل حمايت از آن قالبهايي است كه شكسته شده است. يعني اين نقشه را برداشته بردند جايي ديگر كه بافنده با آن تفكر بيگانه است.پس منظور ما از حمايت همان چارچوبهايي است كه وجود داشت.

ماه نو- ببينيد منظور من از رها بودن اين است كه هيچ نگاه رسمي بر آن نبوده است بايد و نبايدي وجود نداشته ، آن بلوچ و آن تركمن آزاد بوده اند آن جوري كه مي خواهند طبق قاعده فرشبافي خودشان ، فرش ببافند،شما مي گوييد مادري يك نقش را مي بافد و دختري هم همان نقش را مي بافد اما متفاوت،اين يعني آزادي بدون قيد وشرط ….

كلانتري – متفاوت نه متنوع

صوراسرافيل – ببينيد كافي بود يك موتيف يا يك گلي كه مادر با سه تا گره بافته دختر او با دو تا گره ببافد، نه به اين مفهوم كه اين يك گل ديگري را مي بافت همان را مي بافت،همان را مي بافت.به همين دليل ما يك نقش ماهي در ايران داريم كه از مهر و ميتراي زمان ساساني گرفته شده است، در نقاط مختلف شهري ما متجاوز از500  نوع از اين طرح را مي بافند، شايد هم بيشتر، به دليل اينكه اين رفته در كرمان شده يك چيز ديگر، رفته در كردستان شده يك چيز ديگر. آنجا كه اين چارچوبها شكسته شده دقيقاً جايي است كه ما نياز به حمايت داريم. اين شكستگي در نقشه ها نيست ، بلكه نقشه ها در واقع فراموش شده اند .يكي ديگر تقلباتي است كه در فرشبافي رايج شده است.به عنوان مثال بافنده ، رنگ بد به كار برده، جنس بد به كار برده و نقشه ها جابه جا شده است. عمدتاً اين چيزهايي كه آسيب رسانده يكي از بين رفتن نقشه ها يعني فراموش شدن آن و يكي هم آسيب هاي مادي است منظور از حمايت جبران اين كاستي هاست.

كلانتري –  مي خواهم در پرانتز نكته اي را بگويم، خوب من يك نقاش مدرنيست هستم، اين نكته براي شما جالب است هر چه كه تجربه مي كردم روي موتيفهاي تركمن و قشقايي كار مي كردم، آخر سر به اين نتيجه مي رسيدم كه بهترين شكل هماني است كه اين هندسه را طراحي كرده و با دقت و وفاداري از آن استفاده كرده اند. با اينكه من يك مدرنيست هستم با اينكه تجربه به من مي آموخت كه اين هندسه را وقتي به هم مي زني خراب مي شود، اين هندسه بايد همان خودش باشد در يك مجموعه همراه با عشاير هم اين موتيفها را دقيقاً همان طور كه بودند نقاشي كردم.

ماه نو- ببخشيد شما براي جلب اين حمايت چه فعاليتي كرديد، انجمن براي جلب حمايت چه كرده است ؟

صوراسرافيل –  چون ما كار را با ” جشنواره شانه بلورين ” شروع كرديم، شانه بلورين به لحاظ تئوريك خيلي جا افتاد به دليل اينكه فقدان چنين جرياني در جامعه فرش ايران احساس مي شد . يعني سالها فرش داشتيم ولي نيامديم ببينيم كه فرش خوب يعني چي ؟ و چگونه هنرمندي كه واقعيت فرش ايران را مي شناسد و به احياء آن كمك مي كند بتوانيم تشويق كنيم و نگه اش داريم و يا به يك بافنده اي كه واقعاً دارد زحمت مي كشد يا طراح يا رنگرز ياري برسانيم، اين را در اين اساسنامه مان گنجانديم. به لحاظ عملي ، يا شايد هم بر حسب تصادف آن شناختي كه از من داشتند، يا سابقه اي كه داشتم يا سالها تلاشي كه كرده بودم ،خوب در جا انداختن اين روند بي تأثير نبوده است. ولي واقعيت اين است كه به لحاظ مادي ما نتوانستيم خيلي موفق شديم يك علتش هم اين است كه نتوانستيم كساني را براي همراهي عملي پيدا كنيم. يعني ما متأسفانه در اين گسترده ي فرش ايران كه يك چيزي در حدود 10 ميليون آدم  زندگي مي كنند يا شايد هم به اعتباري 5000 هزار تاجر داريم يا نمي دانم 2000 طراح داريم،واقعاً كساني كه بتوانيم به لحاظ علمي و عملي روي فرش تحليلهاي درست و حسابي نداريم و اين يكي از دشوارهاي بزرگ در مورد اين كالاي بسيار مهم است. مثلاً يك جشنواره اي مي گذارند، تحت عنوان برترين فرشهاي ايران، حالا چه جوري انتخاب مي كنند؟ اينها مثلاً مي روند پيش يك تاجر، از او براي شركت در اين جشنواره دعوت مي كنند.او هم بدش نمي آيد و يك پولي هم ازش مي گيرند، چه طور در اصفهان و قم و سه تا شهر و يا جاهاي ديگر و مثلاً يك توليدكننده صاحب نام را كه هم كسي روي آنها حرفي ندارد، انتخاب مي كنند و طبيعتاً هم كساني را انتخاب مي كنند كه كسي نتواند چون و چرا كند، ولي ما مي خواهيم به آن بافنده اي روستايي كه روستايش از بين رفته و نقشه بسيار زيبايش از بين رفته  حمايت شود.چون تفكر جشنواره اين بود و اين تفكر مورد حمايت قرار گرفت، ولي آدمي كه بتواند اين مباني را كه ما طي سالها به آن رسيديم بتواند اين طور تحليل بكند و دفاع كند و پشتش بايستد وقت بگذارد متأسفانه نداريم. اين است كه هنوز به لحاظ مالي مشكل داريم. البته سازمانهاي دولتي از همين جشنواره شانه بلورين چون يك مقدار حمايت كردند. الان هم ما يك اعتباري درخواست كرده ايم ، به دليل اينكه اين جشنواره را استاني كنيم چون ما معتقد نيستيم كه اين جشنواره در تهران باشد و بعد به افراد شناخته شده جايزه بدهيم. ما معتقديم اين بايد در استانها با ويژگيها ، و در بسترهاي خاص خود، خودشان انتخابات شود. البته توقع اين است ، سازماني كه مي خواهد اين اعتبار 100 ميليون توماني را بدهد، حدود اعتقادات و اهداف ما را پاس بدارد. 

كلانتري –  گاهي ممكن است آن كسي كه جايزه را گرفته و مي رود روي سن ( چون خيلي جمعيت دارد اين جشنواره شانه بلورين ) از يك روستاي دوري آمده باشد كه مثلاً هنرمند رنگرز سنتي است و اين خيلي غرورآفرين است و آدم خوشش مي آيد.من فكر مي كنم وقت خانم صوراسرافيل را گرفتيم من واقعاً از شما ممنونم.

رفوگران، بازآفرینان

رفوگران  در بازار تهران در جائي كه هنر بلند مرتبه ايران يعني هنري  كه آوازه شهرت خويش راازدورانهاي طلائي افسانه هاي شهرزادوكاخهاي رويائي سلاطين وخلفا

مشاهده »