قاچ زین را بچسب…!

تب فوتبال جام جهانی به محله کوچک ما هم رسیده .بود. شنیده بودیم که در نهران مردم مسابقات جام جهانی را از طریق تلویزیونهای خیلی بزرگ که در بعضی پارکها نصب شده تماشا میکنند ما به همان تلویزیونی که در قهوه خانه ی « عارف و از قدیم و ندیم بوده، دل خوش کردیم. تصویرش که خوب بود و صدا هم داشت و هر چند وقت هم با چای قند پهلو پذیرایی میشدیم و بعضی ها هم به صفای قلیون می رسیدند. درست وسطهای، بازی تیم های فوتبال ایران و مکزیک بودیم که یکهو استاد یحیی همسایه دیوار به دیوار ما خوشحال و خندان وارد قهوه خانه شد و فریاد زد:

– مژدگانی، مژدگانی بدین ….

همگی از تماشای مسابقه فوتبال فارغ شدیم و بهت زده به استاد یحیی چشم دوختیم اولین گمان ما این بود که حتما، تیم ایران گل دیگری به تیم مکزیک زده و تلویزیون زهوار دررفته عارف قهوه چی نتوانسته آن را نشان بدهد و حالا خبرش را استاد یحیی برایمان آورده است و واقعاً هم در آن شرایط حساس و پرالتهاب چه چیزی میتوانست مهم تر از مسابقه فوتبال ، آن مسابقه میان فوتبالیست های ما با تیم فوتبال مکزیک باشد. که لحظاتی، دهانش باز مانده و بی حرکت ایستاده يحيى بود با صدای بلند و شوق آمیز گفت :

جهانی شدیم جهانی شدیم

باز هم حواس ما متوجه فوتبال شد و من زیر چشمی به عارف نگاه کردم که مثلا ، تلویزیون قراضه تو، نتوانسته یک واقعه مهم جهانی را به ما نشان بدهد و حالا خبرش را از استاد یحیی می شنویم

در همین حال ،یحیی روزنامه ای را از جیبش درآورد و خبری را که در بالای صفحه چاپ شده بود به ما نشان داد و دوباره با صدای بلند گفت :

– بفرمایین ما فرش بافها هم داریم جهانی میشیم تازه فهمیدم که پای فرش در میان است. خوب ، یحیی هم حق داشت ذوق زده باشد چون بیشتر امورات اهالی شهر کوچک ما از راه قالیبافی میگذرد و یک خبر مهم و دندان گیر درباره ی، قالی برای ما نه تنها کمتر از خبرهای جام جهانی فوتبال نبود بلکه شاید مهم تر هم بود. خلاصه دردسرتان ندهم من روزنامه را از یحیی گرفتم و خبر را با صدای بلند خواندم به قول امروزی ها در خبر آمده بود که :

قرار است به ابتکار و پیشنهاد بعضی از دست اندرکاران امور فرش ایران هم به اتحادیه جهانی تولیدکنندگان فرش، یا در واقع اوپک فرش ملحق شودا همه با حیرت به هم نگاه کردیم و نمی دانستیم ، چه واکنشی نشان تا بالاخره «استاد مجتبی که هم دبیر دبیرستان است و هم قالیباف و بیشتر از ما از ته و توی دبیر تصمیم گیریها و مسایل و برنامه های فرش اطلاع دارد با

صدای بلند گفت

– استاد یحیی ! انگار قند تو دلت آب کردن که اینجوری ، ذوق زده ای نه ،برادر جهانی شدن یعنی چی … به عبارت درست تر این نیمچه هویتی هم که فرش ما به خاطر مکانهای جغرافیایی اش دارد مثل فرش بیجار، فرش تبریز فرش کرمان و … از دست میره و همانهایی که در چین و هند و ترکیه و … سالهاست طرح های ما را میدزدند و از این راه بازار ما را گرفتهاند و به مال و منال رسیدن ما را زیر بلیت خودشان میگیرن و ما می شویم تولید کننده ی دست چندم…!

دیدیم که به قول معرف مجتبی پر بیراه نمی گوید.

سالهاست که دل ما از تصرف بازار فرش ایران توسط چینی ها و دیگران خون است حالا اگر اوپک فرش هم تشکیل بشود که چه خواهد شد؟!

خوب چه می شود کرد. بعضیها که با روش های نادرست و برنامه های غلط فرش ایران را مثل کلاف سردرگم کرده اند حالا به مصداق مثل معروف سنگ بزرگ علامت نزدن است، ادعای اتحادیه جهانی فرش را مطرح کرده اند! به یاد آن ضرب المثل قدیمی خودمان می افتم که می گوید: قاچ زین را بچسب، اسب سواری پیشکش