در حالی که تیتر درشت یکی از روزنامه ها را به من نشان می،داد گفت این که میگویند فرش دستباف متولی، ندارد شایعه ای بیش نیست وقتی این همه متولی جور واجور برای فرش دستباف پیدا میشوند باید قدرشان را بدانیم.
گفتم : باز هم خبری شده که اینقدر هیجان زده و برافروخته حرف میزنی؟
گفت : صد بار گفته ام و باز هم می گویم اگر تعداد متولیان گوناگونی را که مثلاً ظرف ۱۰ سال گذشته برای فرش دستباف پیدا شده اند، کنار هم بگذاریم به دهها نفر میرسند اما شما منتقدان غیر اصولی و غیر منصف، مدام ترجیع بند فرش دستباف متولی ندارد را تکرار میکنید!
بعد کاغذ تا شده ای را از جیبش درآورد و ادامه داد:
– ببین من به جای اینکه نام این همه متولی را بنویسم ، خلاصه ای از طرحهایشان را یادداشت کرده ام تا بخوانیم و قدرشان را بدانیم.
مثلاً، همان اشخاص محترمی که پیشنهاد کردند فرش هریس آذربایجان را در بلوچستان ببافند و قالی کرمان را در زنجان تولید کنند و … میدانید چه انقلابی در فرش دستباف به وجود آوردند کمترین اش این است که دیگر هیچکس نمیتواند نوع بافت و هویت منطقه ای یک قالی را تشخیص بدهد خوب هنر از این بالاتر؟!
یا آن آدمهای مبتکر که پیشنهاد کردند قالیهای تا بافت را جفت باف کنیم می دانی چه خلاقیتی به خرج دادند کمترینش این بود که قالیهای تا بافت ایران در بازار جهانی فرش گم شدند و بازار نصیب چینی ها و هندی ها و پاکستانی ها شد خوب آنها هم باید یک لقمه نان در بیاورند عائله مندند همه شان جمعیت و مخارجشان از ما بیشتر است و بالاخره آقای دکتر کارشناسی که پیشنهاد کرده بود کارگاههای فرش دستباف در شهرهای کوچک و مناطق دور افتاده روستایی که استعماری است، جمع آوری بشود و به طور کلی میدان تولید را به فرش ماشینی بسپاریم، کگر کم نبوغ به خرج داده است؟ گیرم که یک روز فرش دستباف ایران محصول بی همتا و بی رقیب بازارهای اروپا بوده ، خوب این دلیل نمی شود که وقت بافندگان و سایر نیروهای خدماتی فرش دستباف پای دارهای قالی تلف بشود. به گفته آن کارشناس محترم می توان از این نیروها برای تولید گندم استفاده کرد، کگر آبا و اجداد ما تو همین دیم زارها گندم نکاشتند.
شاعر گفته است دیگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم تا دیگران بخورند. شاعر کی گفته بود دیگران بافتند و ما خوردیم که حالا ما ببافیم تا دیگران خورند. اصلاً مگر میشود فرش را خورد؟ تا آمدم حرف بزنم ، دستش را به نشانه ی ساکت کردن من بلند کرد و با همان شور و حرارت ادامه داد: اما بشنوید از این یکی که واقعاً آخر نبوغ در آغاز هزاره ی سوم میلادی است پیشنهاد کرده است که کارگاههای کوچک فرش را در سراسر ایران جمع آوری کنیم و به جای آنها مجتمعهای فرشبافی درست نمائیم، مثل شهرکهای صنعتی بعد هم بافندگان را مثل کارگر کارخانه ها جذب کنیم طرح در اختیارشان بگذاریم آنها هم ببافند. اصلاً به ما چه مربوط است که هر قالی مربوط به یک منطقه است. اصلاً به چه دلیلی باید فرشهای دستباف با هم فرق داشته باشند.
عصر ما، عصر یکسان سازی و جهانی شدن است عصر قالیهای متفاوت ، با بافت و طرح متنوع ، سپری شده است. وقتی حرفهایش به اینجا رسید ، دلواپسی نگاهش کردم دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت : با این همه نابغه ، باز هم جرات می کنی ، بگویی فرش دستباف در ایران متولی ندارد؟
نقش و فرش شماره پنجم و ششم فروردین