علی دهباشی

گیبن تاریخ نویس می گوید درباره ناپلئون آنقدر مطلب نوشته اند که انسان درمی ماند که چه بنویسد که دیگران نگفته باشند.

غرض مقایسه نیست ولی این واقعیت که اگر تنها تعداد کسانی را که وی با همت وتلاش خود برجلد مجله بخارا آورد ویا آنانی را که روشنی زندگیشان را به شبهای بخارا بخشید.احساس واندیشه واعتقاد خود را درباره آنچه اوکرد ومی کند و بیان کنند (که کرده اند)  کافی خواهد بود که بدانیم چگونه فرهنگ وهویت این سرزمین درطول این تاریخ طولانی غبار آلود به بهای فداکاری چگونه افرادی  نگهداری شده است.تنها نمونه تاریخی که سراغ داریم که شاید به مدد بخت یا تصادف توانست عمری بی شک در محنت و تنهایی را

وقف گنجینه گرانبهایی ازتاریخ اساطیری ویا اساطیر تاریخی ایرانیان کند و آنرا برلوحی گزند ناپدیر ازباد و باران بیادگار گذارد بی پرسشی فردوسی بزرگ است

بی تردید بزرگانی درزندگی ایرانیان داشته ایم که درمحدوده های خاص از زمان و مکان از خود آثاری جاودان بیادگار گذارده اند .اماکدام اثر جاویدی چون شاهنامه را می شناسیم که به بهای عمر یک انسان فذاکار اثری این چنین گسترده و فارغ ار زمان و مکان با بیانی روشن وسرشار از عشق به ایران وایرانی بیافریند

باتاکید دوباره براینکه قصد قیاس نیست ولی علی دهباشی این چنین تباری است سخت کوش وسرسخت و فداکار کاری که اویک تنه انجام داد با توجه به اینکه روزگاری بدون امکانات وتنها به مدد همت شخصی گام درراه نهاد درخور انسانی استثنایی است که اگر روزگار مدد کند شاید درطول عمر بلند یک سرزمین تنها به استثنا پدیدار می شوند وما شاید دردورانی سخت بخت آنرا داشته-ایم که با علی دهباشی هم زمان شویم و شاهد آن همت بلندی باشیم که نقش استثنایی خویش را به شایسته ترین وجه انجام داده است.

شاید اگر ۱۰۰ یا ۲۰۰ ویا ۵۰۰ سال دیگر کسانی درصدد بازخوانی تاریخ این سرزمین برآیند شاهد آن خواهند بود که در روزگاری سخت فردی به تنهایی بار تاریخ و فرهنگ یک ملت را درکولله باری بدوش کشید که محتوای آن باردانشنامه ای زندّه و درخشان از نام و نشان و هویت صدها انسان فرهیخته دریک عصر و دوره بود.

اما با استفاده ازتمثیل زیبای آن دوست ناشناس گوشه ای این زندگی سیریفوار را از کلام خود او بخوانیم:

زنده‌ياد داريوش شايگان بارها مي‌گفت كه علي دهباشي يك فرد نيست، يك وزارتخانه است و يك تنه به اندازه يك كل وزارت فرهنگ كار مي‌كند. مردي كه معتقد است كه ما هنوز نمي‌توانيم كار جمعي كنيم و در طول چهل سال گذشته، بسياري از كارها را به تنهايي پيش برده، اگرچه مستظهر به نام و حضور بزرگ‌ترين چهره‌هاي فرهنگي و ادبي ايران است، نام‌هاي رفيعي چون عباس زرياب‌خويي، عبدالحسين زرين‌كوب، ايرج افشار، پرويز ناتل خانلري، فريدون آدميت، محمدرضا شفيعي كدكني، محمد ابراهيم باستاني پاريزي، ابوالقاسم انجوي شيرازي، محمد حسن لطفي و… علي دهباشي، اهل كار است و مهم‌ترين ويژگي‌اش پركاري و همت والا. مي‌گويد اگر كار نكني، افسرده مي‌شوي و او اين روزها، چنان كه خودش مي‌گويد افسرده است، زيرا نمي‌تواند كار كند. ابتلاي مزمن به آسم -كه ارمغان سال‌ها كار در چاپخانه بوده- باعث شده خطر كرونا براي او بيش از بقيه باشد و او خودش تاكيد دارد كه از مرگ كرونايي خيلي ناراحت است. بنابراين خانه‌نشين شده و از دفتر جذاب و شلوغش كارها را پيش مي‌برد. البته در طول يك سال گذشته، بخارا يك روز هم به تعويق نيفتاده، اما آنچه تعطيل شده، شب‌هاي بخاراست كه البته اخيرا به صورت برنامه‌هاي ضبط شده آنلاين، باز از سر گرفته شده. موتور محرك حيات پرشور دهباشي، كار است. او در قرنطينه و خانه‌نشيني هم از بيشتر همنسلان و بلكه جوانان، پركارتر است، در حال نگارش كتاب، كمك به راه‌اندازي مجله، برگزاري جلسات آنلاين، انتشار بخارا و… براي اينكه لختي او را از اين حال غمگينش بيرون بياوريم، بر آن شديم كه در «اعتماد» صفحاتي را به او اختصاص بدهيم. گفتن ندارد كه وقتي سوژه علي دهباشي باشد، شمار كساني كه مايلند مشاركت كنند و مطلب بنويسند، از شماره بيرون است، پس ناگزير شديم از آن همه، تنها به تني چند اكتفا كنيم، به اين اميد كه ديگران از ما دلخور نشوند. با اميد.

گالری تصاویر