ایجاد دانشکده های فرش حادثه یی، نکو در جامعه فرش دستباف بود که بنا به درخواست و علاقه جمعی از کسانی که تحقق این امر را راهی برای تبیین ارزش فرش دستباف میدانستند بدیهی است تفکری که در این زمینه وجود داشت شاید هدفی آرمانی و در مورد کالایی بود که سهمی عظیم بر گردن هنر و فرهنگ و اقتصاد و اجتماع ایران داشت و چندان دور نبود که با یک برنامه ریزی آگاهانه و مبتنی بر ارزشهای واقعی فرش دستباف به حفظ و احیای این هنر ملی کمک کرده و آن را به جایگاه شایسته خود در حوزه میراثهای بشری بنشاند. اگرچه شاید هنگام طرح ایجاد رشته های فرش دستباف و چه هنگام واقعیت یافتن این آرزو و ابعاد و نیازهای آن به میزان زیادی روشن نبود ولی به هر حال دانشکده های فرش دستباف و آموزشهای دوره عالی که پیش زمینه های آن قبلا در رشته های هنرستانی و کاردانی فراهم آمده بود تحقق یافت پیدایش این دانشکده ها در آغاز مورد این سوال و مواجهه با این ابهام بود که دانشکده های فرش چه میخواهد یا چه مواردی در آنها تدریس خواهد شد ولی استقبال اولیه شگفت و در عین حال شادی بخش نویدی بود از آنکه فرش دستباف ایران این ارزش گسترده و بالقوه ،فرهنگی اقتصادی و اجتماعی بالاخره با قرار گرفتن در میان رشته های آموزش عالی ارزشی فراتر از صرفا یک کالای اقتصادی خواهد شد. با این وصف هنگام برنامه ریزی برای عناوین درسی این دانشگاهها کمتر حساسیتی نسبت به این مساله دیده شد که فرش دستباف تولیدی سنتی است که حضور انسان تعیین کننده و تاثیر گذار بر بسیاری از معیارهای مهم آن است بنابراین هر گونه برنامه ریزی عناوین درسی چنانچه بدون توجه به روشهای سنتی تجربه شده و عمدتا موفق گذشته اعم از مراحل ،تولید تامین مواد اولیه و شیوه های مدیریت که همواره بر آنها حضور نوعی انسان فرهنگی و هدفمند حاکم بوده نمیتواند کار کرد داشته باشد عملا نیز مشاهده شده غالب عناوین و سرفصلهای تدوین شده ارتباط چندانی با نیازهای جامعه گسترده فرش دستباف و ارزشهای چند وجهی آن نداشته و بیشتر عناوین تصویبی تحت هدایت غیر مستقیم حوزه هایی که چندان تعهدی به ارزشهای عمیق و ملی فرش دستباف نداشته اند تنظیم شده است بدیهی است که این بحث در جهت به راه آوردن رشته یی مفید و ملی و در راستای همان اعتراضات و انتقاداتی است که از پس فارغ التحصیلی چندین دوره از جوانان مشتاق و علاقه مند این رشته ها و متاسفانه دلسردی و سر درگمی آنها که آنچه آموخته اند در کجای این جامعه گسترده فرش میتواند کاربرد داشته باشد که در چندین همایش و سمینار نیز مطرح شد و متاسفانه هیچ گونه اراده معطوف به عمل جهت تغییر سرفصلها و کاربردی تر کردن آنها دیده نشد واقعیت مساله آن است که زمانی که ما با علوم و صنایع و حتی هنرهای مدرن مواجه هستیم طبیعتا برای برنامه ریزی یا تصمیم گیری در مورد آنها به ده ها راه حل و روش علمی تجربه شده میتوان استناد کرد، حتی در مورد رشته های هنری یا علوم انسانی و…. با معیارهای نسبتا شناخته شده یی قابل تعریفاند اما در برنامه ریزی درباره پدیده یی مانند فرش دستباف که این زمان حتی وابستگان آن نمیدانند آن را هنر بنامند یا صنعت یا هنر – صنعت یا هنر دستی یا هر صنایعی یا هر هنر کاربردی و…. به دهها رشته فنی و حرفه یی و انسانی او اجتماعی خدماتی مربوط است میتوان دریافت که برنامه ریزی این رشته تا چه حد نیازمند آگاهی و احاطه به دانشهای نوین نه صنعتی کردن برای حفظ چنین میراثی است. آنچه در اینجا می آید تنها تلنگری به حواشی مساله مهمی است که بالاخره روزگاری باید سازمان یا نهادی مسوولیتی آگاهانه در مورد آن بر عهده بگیرد و این وظیفه ملی و فرهنگی را به راه درست خویش بیاورد. راهکارهای پیشنهادی ما ماهیتا در دل این رشته گسترده نهفته است اما از آنجا که در حال حاضر در دانشکده های فرش که متاسفانه غالب در شرایط انفعالی به سر میبرند دروسی مشخص بر اساس عناوینی تعیین شده آموزش داده میشود، پیش از طرح پیشنهاد لازم است به نوعی به آسیب شناسی این عناوین بپردازیم.
- بخش مهمی از عناوین و سرفصلهای مربوط به فرش مسائل و مباحثی تئوری و نظری است که صرف نظر از دروسی که) اجباری یا الزامی است عمدتا تکرار مکرر، دروسی از نوع تاریخ هنر تاریخ فرش هنر در ،تاریخ هنرهای سنتی هنرها ،اسلامی، تاریخ طراحی تاریخ ،نساجی ، شیمی ،رنگ، فیزیک الیاف، شیمی تجزیه، که بعضا از برنامه های دانشکده های صنعتی گرفته شده است و تئوریهای مکرر در حوزه بازار و دروسی تجارت و مسائل دیگر که حداقل در حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد واحدهای درسی را به خود اختصاص میدهند. شاید بپذیریم که آگاهی از همه این موارد لازمه رشته های مربوط به فرش .است آیا بهتر نبود به جای پرداختن گسترده به مسائلی که کوچکترین کمکی به حیات و بالندگی فرش دستباف نمی کند حداقل ۵۰ درصد از این عناوین به تحقیقات و آموزشهای میدانی و عملی در حوزه گسترده فرش ایران و آشنایی و تماس از نزدیک با بیش از ۳۰ حرفه وابسته به فرش اختصاص داده میشد به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای کهنه خود را که حتی پایان نامه های رشته های فرش که یکی از سودمندترین مراحل عملی رشته های فرش می توانست باشد با عنایت برنامه ریزان محترم فرش شناس ظاهرا غیر لازم تشخیص داده شده است.
- برحسب سنتی که اگر هم روزگاری بیانگر ارزشهای فرش دستباف و هم خدمتگزار آن بوده سرنوشت این کالای با ارزش میهنی مستقیم و غیر مستقیم وابسته به اقتصاد بوده است و وظیفه برنامه ریزی و تصمیم گیری در مورد این کالا در ید اختیار نهادهای اقتصادی و بازرگانی و کارشناسان خبره فرش (با) ادای احترام به همه آنها بوده که معمولا تخصص آنها ارزش گذاری بر فرش از دیدگاهی کاملا اقتصادی بوده است. گسترش و تداوم این نگاه اقتصادی (نگاهی که طی ۵۰ سال اخیر متاسفانه اندک اندک نه تنها خود به انحطاط گراییده بلکه فرش دستباف را ذره ذره از ارزشهای ذی قیمت ملی و فرهنگی آن تهی کرده است قابل بررسی ویژه است به خصوص آنکه سایه سنگین سلطه آن را بر تمام نهادهای وابسته به فرش اعم از فرهنگی و هنری و به ویژه دانشگاه های فرش می توان .دید بدیهی است اینکه دانشگاههای یک کشور در جهت خدمت و کمک به اهداف اقتصادی قرار بگیرند في النفسه چندان ایرادی ندارد اما در مورد ارزشی ملی به نام فرش دستباف، امیدوارم به آنچه در پی می آید توجه نویسنده و پژوهشگر فرش دستباف شود.
“شیرین صور اسرافیل” – روزنامه اعتماد – یکشنبه 22 مرداد 1391 .