در خصوص ‹ توليد كنندگان كوچك كوچك › كه عنوان اين پژوهش مي باشد لازم مي دانيم چند نكته را به خوانندگان عزيز برسانيم :

1-بخش اول اين عنوان « توليد كنندگان كوچك» افراد و گروه هايي را مخاطب قرار مي دهد كه به نوعي به يكي از حرفه هاي مربوط به توليد فرش اعم از طراحان،بافندگان،رنگرزان، مرمت كاران،چله دوانان،و وابستگان حرفه هاي جنبي ديگر فرش وابسته مي باشند. لفظ كوچك در بخش دوم عنوان نه به مفهوم كوچك شمردن آن عزيزاني است كه خالقان و پاسداران بي چون و چراي بخش مهمي از فرهنگ و هنر اين سرزمين هستند، بلكه نوعي تعريض به تفكر مسلطي است كه متأسفانه تا به اين زمان همواره و به صورتهاي مختلف اين حرفه شريف را كوچك و كم اهميت شمرده است.

2- « توليدكنندگان كوچك كوچك » كه اميدواريم همواره به صورت يكي از صفحات ثابت و اصلي مجله نقش و فرش باقي بماند، براي طرح نظريات،پيشنهادها و گلايه ها و انتظارات و كليه مباحثي است كه بتواند به نوعي در كمك به گروههاي زحمتكش و محروم و همچنين ارتقاء ارزشهاي كمي و كيفي آنان مؤثر افتد. بنابراين تماس و ارتباط و نامه هاي شما بهترين كمك در طرح مسائل موجود در اين گستره خواهد بود.

3- بياد آوريم كه توليد فرش در ايران نوعي هنر جمعي است كه در آن كار و سرمايه دوش به دوش يكديگر حركت مي كنند و قصد ما از گشودن اين صفحات كمك به ايجاد روابطي سالم و متعادل در جامعه فرش و در نهايت رسيدن به توليدي زيبا و انساني و اقتصادي مي باشد.بنابراين ايجاد هر نوع معارضه بين توليد كنندگان عمده( كه بسياري از آنها سهمي مهم در خلق آثار زيبا و با ارزش فرش داشته اند) و حركت بر بالهاي خشم و كينه هاي كارگري( به بهانه حمايت از بافندگان)را رويكردي تحميلي و غير عقلايي و به زيان جامعه فرش مي دانيم.

هر کجا لفظ ( و سایر ) آمده است ،منظور تمام حرفه ای دیگر وابسته به تولید فرش می باشد.

 

در شناخت عوامل سقوط ارزش فرش ایران در بازارهای جهانی، بافندگان گناهی ندارند

سالیان متمادی است که داستان انگشتان خون آلود و کمرهای خم شده و نهایتاً فقر و درماندگی بافندگان فرش را می شنویم، علاوه بر آنکه نمی توانیم واقعیت مسایل فوق را نفی کنیم بلکه باید که بدان رنجها و محدودیتهایی را که به خصوص در تنگنای بحران بازارهای فرش در سالهای اخیر زندگی این گروه از انسانهای با ذوق و زحمتکش را در فشار افکنده بیفزاییم.

این که تولید فرش دستباف و چنانچه در شرایط انسانی و مناسب صورت گیرد، حرفه ای مملو از آرامش و لذت بخش و سودآور خواهد بود، بارها اشاره کرده ایم و باز هم به آن خواهیم پرداخت.اما بهرحال شرایط پیش آمده به خصوص از سمت و سویی که بافندگان و وابستگان دیگر تولید فرش در آن قرار دارند بحث دیگری است.

تولید فرش کاری گروهی است و شاید کمتر تولیدی را بتوان یافت که در جمع اجزاء سازنده آن حتی نقص و یا کم کاری یک عنصر بتواند تا این حد به کلیت کار لطمه بزند، نظیر آنچه در پرداخت و یا مثلاً چله کشی ممکنست پیش آید.

اما در میان این گروه ،کار بافنده فرش جای ویژه ای دارد. ارزش کار بافنده تا حدی است که نه تنها در کار تولید فرشهای نقشه دار بزرگ پارچه شهری ارزش معمار و سازنده بنا را پیدا می کند که گاه کار او همپای طراح فرش حرکت می کند بلکه گاه بار ارزش و زیبایی فرشهای نیمه شهری و روستایی و عشایری مستقیماً به دوش اوست.

اما طرح این واقعیت نه فقط به معنای آن است که بافندگان فرش باید ارزش و جایگاه خود را بشناسند، بلکه آنان را در مقابل وظیفه سنگین تری قرار می دهد و آن حفظ اعتبار و کیفیت فرش ایران است.

واقعیت غم انگیز سقوط ارزش فرش ایران در بازارهای خارجی و رویگردان شدن خریداران سنتی فرش ایران از این هنر ملی ما و به دنبال آن آسیب شدید مالی و اقتصادی به ویژه بر وابستگان خرده پای تولید بر هیچکس پوشیده نیست.

در میان انبوه دلایل بعضاً واهی که برای توجیه این افت اقتصادی می شود، بی تردید افت شدید کیفی فرش دستباف طی دهه های اخیر مسأله غیر قابل انکار و مورد پذیرش همگان است.

با توجه به ماهیت کیفی و ذاتی فرش دستباف که پایداری و استحکام و زیبایی و هویت ویژگی اصلی آن است با ذکر چند مورد مشخص آسیبهای غیر قابل جبران در فرش به وجود آورده به بحث اصلی باز می گردیم.

1- بی گره بافی در منطقه کرمان که از دهه های سی و چهل شکل گرفت و تدریجاً بر تمام تولید منطقه تسری یافته و باعث از بین رفتن اعتبار و ارزش این فرش زیبا و مشهور گردید.

2- استفاده از پشمهای دباغی و تدریجاً ضایعات و الیاف نامرغوب کارخانه های ریسندگی که متاسفانه در بسیاری از فرشهای ایران به خصوص در شرق و غرب ایران به فراوانی در نخهای فرش به کار می رود.

3- استفاده فزاینده از الیاف پلی استر در دهه اخیر که به نوعی فرشهای با رجشمار متوسط و بالا را مورد آسیب قرار داده است.

4- جفتی بافی و گسترش فاجعه آمیز آن در غالب مناطق قالیبافی شرق و مرکز ایران

5- چاپ و تکثیر نقشه های فرش

6- استفاده از نقشه های کامپیوتری

7- استفاده از رنگهای بی ثبات و کم ارزش

8- رنگرزی بد و استفاده از رنگهای زشت و غیرجذاب

9- انتقال و جابجایی نقشه ها

10- از بین رفتن بسیاری از نقشه ها و در نتیجه کپی مکرر در مکرر از یک نقشه

11- رواج سریع و گسترده چند چین یک پود در غالب مراکز قالیبافی حتی در مورد فرشهای بزرگ پارچه شهری

12- عدم پرداخت فرش به هنگام بافت

13- گسترش استفاده هر چه بیشتر از ابزار مکانیکی در کلیه مراحل تولید و حذف حضور انسان.

بدیهی است به این مسایل می توان موارد دیگری را که مستقیماً به بی ذوقی و کم سوادی و نادانی – سودجویی تولید کننده است افزود که فعلاً از حوزه این بحث بیرون است.

در اینجا فرصت تکرار آن نیست که چگونه همه ی این معایب به تولید فرشهای معیوب-ناقص زشت و کم ارزش منجر می شود که عرضه آنها به بازارهای فروش، سرنوشتی چون امروز برای فرش رقم زده است..براستی رشد و رواج این خسارتها و زیانها را به پای چه کسی باید نوشت.

اگر چه گفتیم که تولید فرش کار گروهی است ولی به هنگام اجرای کار ( بافت فرش ) مسئولیت به طور مشخص بر دوش دو نفر ( دو مرحله ) می باشد:

1- کارفرما

2- بافنده

یک نگاه اجمالی به عیوبی که در بالا اشاره شد به صورت روشن نشانگر آن است که غالب آسیبها و مفاسد یاد شده در بافت از نقاط شهری و حتی گاه در کارگاههای قالیبافی شکل گرفته و تدریجاً به سوی روستاها و شهرهای کوچک و عمده مراکز بافت گسترش یافته است و این جز آن نیست که کارفرمایان و یا دلالان سودجو برای ارزان تمام کردن کار به کاهش کیفیت فرمان داد و یا حداقل چشم بر تقلبات و کم کار یهایی که در بافت رو به گسترش بود بسته اند.

بدون آنکه بخواهیم کار بافندگان را عاری از عیب و نقص بدانیم( به خصوص در مواردی که به دلیل عدم تفاهم سنتی و کهن با کارفرما تعهد و مسئولیت خود را نسبت به کار نادیده می گیرند) باید اعتراف کنیم که قاعدتاً بافندگان نمی توانسته اند در ایجاد معایب و زشتیک اریهایی که امروزه به طور سیستماتیک و گسترده در بسیاری مناطق رشد یافته قدم اول را برداشته باشند.

جفتی بافی و بی گره بافی و استفاده از نقشه های چاپی و کامپیوتر و جابجایی نقشه های و استفاده از پشم دباغی و الیاف مصنوعی در نخ اموری برنامه ریزی شده و در سطح کلان است، نه کار تک بافها و بافندگان عشایر و روستاها که ارتباط ارگانیک با یکدیگر ندارند.

در هر حال اعم از اینکه بافت فرشهای بی کیفیت و بدون ارزش حاصل سودجویی و طمع ورزی کارفرمایان و دلالان باشد یا نه، متاسفانه همه آنچه در بالا بعنوان آسیبهای فرش یاد شده در همه جا تسری یافته و بافندگان نیز می بافند.

با آنکه اعتقاد داریم بافندگان و تولیدکنندگان خرده پای مناطق قالیبافی در ایجاد ناهنجاریهای تولید نقش نداشته اند و با آنکه اعتقاد داریم بافندگان فرش به خصوص تک بافها و آنان که برای خویش می بافند ( یا می بافته اند ) دلیلی وجود ندارد که هر روز از کیفیت کار خویش و نهایتاً ارزش آن کم کنند، ولی بسیاری از بافندگان از میزان زیانهای سنگینی که این بد بافیها به زندگی آنها وارد می سازد بی خبرند بسیاری از آنها به دلیل جوان بودن و یا عدم اطلاع از کیفیت فرشهای خوب گذشته روشهای جفتی بافی و بی گره بافی را سنت می دانند و بسیاری  اهمیت رنگ ، ارزش پودگذاری را در فرش دست کم می گیرند و نهایت آنکه بسیاری در شرایط فعلی تلاش برای تولید خوب را بیهوده دانسته و حاضر به تغییر روشهای نادرست نیستند.

با اینهمه باید به یاد شما بافنده گرامی بیاوریم که فرش خوب یعنی رفاه بیشتر و امکانات بیشتر کما اینکه علیرغم ادعاها دایر بر اینکه فرش تولیدی فقر زا می باشد، تمام مادران و همچنین پدران شما که فرشهای خوب و با کیفیت تولید می کرده اند از رفاه نسبی در زندگی خویش برخوردار بوده اند. اگر بر این حقیقت باور دارید باید که فرش بد و نامرغوب نبافید این بحث را ادامه خواهیم داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *